• صفحه اول
  • English
  • کانال تلگرامی
  • آلبوم عکس
  • اطلاعات تماس
  • تدريس
  • پيشينه علمي

■ توهّم همه‌چیزدانی و کفایت اطلاعات

ارسال شده توسط محمود بابايي در 6th فوریه 2025

دکتر محمود بابائی

توهّم کفایت اطلاعات (The illusion of information adequacy) یا «توهّم دانایی» یک باور نادرست است که شخصی به‌اشتباه فکر می‌کند موضوعی را به‌طور کامل درک می‌کند، درحالی‌که درواقع، فقط بخش محدود و جزئی از آن را می‌داند. این توهّم اغلب منجر به اعتماد بیش‌ازحد در تصمیم‌گیری، کاهش کنجکاوی و عدم تمایل به جستجوی اطلاعات اضافی می‌شود. این توهّم، هم در بعد فردی و هم اجتماعی و سازمانی می‌تواند پیامدهایی داشته باشد.

نمونه‌هایی از توهّم دانایی

ممکن است فردی پس از خواندن چند مقاله، باور کند که موضوعات پیچیده‌ای مانند سیاست یا اقتصاد را درک می‌کند و نظرات کارشناسان را رد می‌کند. یا یک مدیر ممکن است تصور کند که همه‌چیز را در مورد یک پروژه می‌داند، بدون توجه به نظرات اعضای تیم با دانش تخصصی. در دانشگاه یک دانشجو ممکن است درک خود از یک موضوع را بیش‌ازحد ارزیابی کند که منجر به عملکرد ضعیف در امتحانات یا تکالیف شود. دانش‌آموزی که به‌تازگی حرکت‌ها و اصول اولیه بازی شطرنج را آموخته است. چند بازی انجام داده و حرکت مهره‌ها را می‌داند. ادعای او مبنی بر اینکه که شطرنج‌باز بسیار چیره‌دستی است؛ کسی که با یک یا دو سفر به کشورهای همسایه، خود را کارشناس مسائل جهانی و منطقه‌ای می‌داند؛  دانشجوی سال اول پزشکی، مدعی توانایی تشخیص بیماری و درمان می‌شود؛ این‌ها نمونه‌های  آشکار «توهم همه‌چیزدانی» است.

اگر افراد از آموزش و زمینه‌های مناسب یادگیری بهره‌مند نباشند، ممکن است پتانسیل و دانش‌پایه آن‌ها، به شکل گمراه‌کننده‌ای، احساس «همه‌چیزدانی» درباره موضوع موردنظر به او بدهد.

توهم کفایت اطلاعات

توهّم همه‌چیزدانی بدون پیامد نیست

تکیه‌بر یافته‌های جزئی برای اثبات یک موضوع یا تصمیم‌گیری مهم، بسیار پر ریسک است. اگر «توهم همه‌چیزدانی» با قصد فریب دیگران باشد، پیامدهای آن ناگوارتر می‌شود. کسی که با به خاطر سپردن چند کلیدواژه، قصد تظاهر به «دانستن» و تسلط می‌کند، درحالی‌که از تلفظ درست واژه‌ها هم ناتوان است، با فردی که توهم ساده فردی دارد، بسیار متفاوت است. اگر «توهّم همه‌چیزدانی» آمیخته با نگرش ایدئولوژیک باشد و از این رویکرد برای ایجاد اعتماد ذهنی (عمیق‌تر کردن ایمان و باورهای خود) خود استفاده کند، کارآگاهی‌دهی به او و شفاف‌سازی و «توهّم‌زدایی» بسیار دشوارتر می‌شود.

«همه‌چیزدانی» یک وجه فرهنگی هم دارد. اگر، به هر دلیل، جایگاه دانش، علم، فهمیدن، دانستن و شناختن در جامعه رو به افول بگذارد، جایگاه گروه‌های مرجع علمی متزلزل شود یا از میان برود، و ارزش این مقوله دانش و علم، به ابتذال کشیده شود، پدیده «همه‌چیزدانی» بیشتر رواج پیدا می‌کند. به‌ویژه در حوزه علوم انسانی. بی‌ارزش شدن علم و شناخت و دانش، موجب می‌شود یک فرد عامی با فراگرفتن نکات پراکنده درباره یک موضوع، خود را «صاحب‌نظر» بیابد و به خود جسارت اظهارنظر بدهد. این رفتار اجتماعی اگر نهادینه شود، پدیده «همه‌چیزدانی» در آن جامعه، اپیدمی خواهد شد. با نادیده گرفتن جایگاه دانش و آگاهی و علم، مسائل مهم به ابتذال کشیده خواهد شد.

تئوری ناهماهنگی شناختی

نگاه کردن به این موضوع از زاویه دید «تئوری ناهماهنگی شناختی» (Cognitive Dissonance Theory) ممکن است بتواند گوشه‌ای دیگری از ویژگی روان‌شناختی را توجیه کند. اگرچه، با توجه به محدودیت‌های این نظریه،  باید بااحتیاط بدان نگریست. نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر (1957) نشان می‌دهد که ما یک انگیزه درونی داریم تا همه نگرش‌ها و رفتار خود را هماهنگ نگه‌داریم و از ناهماهنگی اجتناب کنیم. این به‌عنوان اصل سازگاری شناختی شناخته می‌شود. هنگامی‌که بین نگرش‌ها یا رفتارها ناهماهنگی وجود دارد، چیزی باید تغییر کند تا ناهماهنگی از بین برود. مثلاً اگر یک دیدگاه یا خبر جدید، باورها و ارزش‌های پیشین فرد را دستخوش چالش کند و ذهن او را مغشوش سازد، فرد به دنبال راهی است که از این آشفتگی رها شود؛  حال، یا با سازگاری و پذیرش تغییر باشد، یا با توجیه و طرد پدیده جدید.

  تئوری ناهماهنگی شناختی نمی‌گوید که این شیوه‌های کاهش ناهماهنگی واقعاً کار می‌کنند، بلکه می‌گوید فقط افرادی که در وضعیت ناهماهنگی شناختی هستند اقداماتی را برای کاهش میزان ناهماهنگی خود انجام می‌دهند. انسان‌ها برای سازگاری روان‌شناختی درونی تلاش می‌کنند تا عملکرد ذهنی در دنیای واقعی. فردی که ناسازگاری درونی را تجربه می‌کند، ازنظر روانی ناراحت می‌شود و انگیزه کاهش ناهماهنگی شناختی را دارد. با اجتناب از شرایط و اطلاعات متناقض که گمان می‌رود  ناهماهنگی شناختی را افزایش می‌دهد.

«سوگیری تائید» (Confirmation Bias). فستینگر، ترفندهای گریز از ناهماهنگی شناختی را این‌گونه توضیح می‌دهد: «به او بگویید که مخالف هستید و او روی می‌گرداند. حقایق یا ارقام را به او نشان دهید و او منابع شما را زیر سؤال می‌برد. به منطق متوسل شوید و او متوجه منظور شما نمی‌شود.»

پروژه بررسی «توهم کفایت اطلاعات»

این پژوهش بررسی کرد که چگونه ما معمولاً در هنگام تصمیم‌گیری نمی‌توانیم شکاف‌های دانش خود را تشخیص دهیم. به‌طور خلاصه، محققان می‌خواستند بدانند چرا بسیاری از ما (به‌اشتباه) تصور می‌کنیم اطلاعات کافی برای تصمیم‌گیری آگاهانه داریم. این مفروضات بر فرآیندهای تصمیم‌گیری ما درزمینه‌های اجتماعی متعدد، از روابط بین فردی گرفته تا بحث‌های سیاستی، تأثیر می‌گذارد. این تیم – متشکل از پژوهشگران دانشگاه‌های جانز هاپکینز، استنفورد و اوهایو – سناریویی را ایجاد کردند که در آن شرکت‌کنندگان را جدا کردند. یک گروه شاهد، که اطلاعات جامعی در مورد یک موضوع معین دریافت کرد. و یک گروه آزمون که فقط نیمی از این اطلاعات را دریافت کردند. علیرغم داشتن اطلاعات کمتر، اعضای گروه آزمون بر این باور بودند که به‌اندازه گروه شاهد اطلاعات دارند. درنتیجه، آن‌ها به همان اندازه در تصمیم‌گیری احساس شایستگی می‌کردند.

داده‌های این پژوهش، چنین نتیجه می‌گیرد که: مردم بر این باورند که اطلاعات کافی برای اتخاذ یک موضع قطعی یا تصمیم‌گیری آگاهانه بدون توقف در نظر گرفتن آنچه ممکن است ندانند، داشته باشند. پیامدهای این سوگیری تازه شناسایی‌شده فراتر از یک گستاخی ساده است. این پدیده، مرزهای مهم «آگاهی، شناخت، و دانش» را با «ناآگاهی، نفهمیدن، و جهل» را در بین عامه مردم، به هم می‌ریزد. اگرچه این مرزبندی، واقعاً از بین نمی‌رود، اما وجود چنین توهمی، می‌تواند پیامدهای اجتماعی دیرپای و زیان‌باری داشته باشد.

توهم کفایت اطلاعات

کاربران رسانه‌های اجتماعی ممکن است این الگو را در رفتار خود تشخیص دهند: با اطمینان به اشتراک‌گذاری یا اظهارنظر در مقالات پس از خواندن تنها سرفصل‌ها یا قطعات، احساس آگاهی کامل علیرغم از دست دادن زمینه حیاتی. کمی شبیه به تلاش برای بازبینی یک فیلم پس از تماشای نیمه اول است، درعین‌حال احساس می‌کنید که واجد شرایط برای دادن امتیاز قطعی به آن هستید.

پژوهشگران پروژه «توهم کفایت اطلاعات» یادآوری می‌کنند که روی خوش نشان دادن به اطلاعات جدید ممکن است در مورد مسائل ایدئولوژیک که عمیقاً ریشه دارند اعمال نشود؛ جایی که افراد ممکن است به اطلاعات جدید اعتماد نداشته باشند یا سعی کنند آن را مطابق با باورهای موجود خود تنظیم کنند. درعین‌حال که بیشتر درگیری‌های بین فردی مربوط به زمینه‌های ایدئولوژیک نیست.

ازاین‌رو، آیا به‌اندازه کافی برای تصمیم‌گیری می‌دانید؟ شاید. اما اگر مخاطرات بالا باشد، پاسخ ممکن است مستلزم نگاهی دقیق‌تر باشد. با زیر سؤال بردن کفایت اطلاعاتی که درک می‌کنیم، متخصصان ممکن است بینش‌هایی را کشف کنند که در غیر این صورت پنهان می‌ماند و منجر به تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر و انعطاف‌پذیرتر می‌شود.

نتایج این پژوهش،  بر نقش «واقع‌گرایی ساده لوحانه» تأکید می‌کند، یک سوگیری روانی که در آن افراد اصرار دارند که درک آن‌ها از جهان عینی و معقول است. این سوگیری آن‌ها را وادار می‌کند که تصور کنند هرکسی که مخالف است یا اطلاعات کافی ندارد یا به‌سادگی غیرمنطقی است.

اثبات این فرضیه نشان می‌دهد که چگونه توهم کفایت اطلاعات می‌تواند ناامیدی‌ها را تغذیه کند و سوءتفاهم‌ها را تقویت کند. جالب است که برخی از شرکت‌کنندگان از گروه درمان، حتی پس‌ازاینکه در معرض مجموعۀ استدلال‌ها قرار گرفتند، همچنان به باورهای اصلی خود پایبند بودند. محققان از این نتیجه استنباط کردند که وقتی افراد در موقعیتی قرار می‌گیرند، حتی داده‌های ناقص نیز می‌توانند نظرات آن‌ها را تقویت کنند. درنتیجه، تغییر نظر آن‌ها بعداً با همه داده‌ها بسیار دشوارتر می‌شود.

شکستن توهم تعصبِ شناختی

پژوهشگران اصرار دارند که توهم کفایت اطلاعات به‌عنوان یک مانع حیاتی در فرآیندهای تصمیم‌گیری ظاهر می‌شود. اکثر ما به‌طورمعمول متوجه نمی‌شویم که بدون همه حقایق کار می‌کنیم. این می‌تواند اعتماد‌به‌نفس بیش‌ازحد را تقویت کند. و این سوگیری شناختی که گرفتار واقع‌گرایی ساده لوحانه است، درک دیدگاه یکدیگر را برای ما ناممکن می‌کند؛ وزمینه‌های مشترک برای تفاهم و درک واقعیت، از ما دور می‌شود.

در اکوسیستم اطلاعاتی بی‌پایان امروز – جایی که مردم چندین بار در روز اخبار پراکنده یا با جهت‌گیری مغرضانه دریافت می‌کنند، توهم کفایت اطلاعات می‌تواند به سوءتفاهم‌ها دامن بزند و شکاف‌ها را عمیق‌تر کند. مردم معمولاً در نظرات خود ثابت‌قدم می‌مانند، حتی زمانی که بر پایه‌های معیوب بناشده باشند. آگاهی از چند رخداد پراکنده، ممکن است فرد را دچار این توهّم کند که به همه رخدادها اشراف دارد و به خوبی از عهده جمع‌بندی و تحلیل آنها برمی‌آید!

توهم دانایی کل یک سوگیری شناختی است که در آن افراد دانش یا درک خود از یک موضوع را بیش‌ازحد ارزیابی می‌کنند و معتقدند که بیشتر ازآنچه واقعاً می‌دانند. این پرسش باید بازخوانی و تحلیل کرد که چگونه اندکی تردید یا فروتنی می‌تواند ادارک و درک دیدگاه‌های دیگران را تسهیل کند؟ همچنین باید به این پرسش پرداخت که چرا ما تا این حد مطمئن هستیم که «حق با ماست» حتی وقتی اشتباه می‌کنیم؟ ما گمان می‌کنیم که در بسیاری از موقعیت‌های دنیای واقعی، افراد به‌ندرت مکث می‌کنند تا چنین وانمود کنند که تصویرشان از یک موقعیت چقدر کامل است. این کلیشه‌ها، خودشان منشاء توهّم هستند.

نقش مکانیسم‌های روانی

از مکانیسم‌های روانی (Psychological Mechanisms) که در ایجاد توهم دانایی مطلق نقش دارند می‌توان به اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect) اشاره کرد که برپایه آن،  افراد با دانش یا تخصص محدود در یک حوزه اغلب شایستگی خود را بیش‌ازحد ارزیابی می‌کنند؛  به این دلیل رخ می‌دهد که آن‌ها فاقد توانایی فراشناختی برای تشخیص محدودیت‌های خود هستند.

دیگری،  سوگیری تائید است که پیش‌ازاین (تئوری ناهماهنگی شناختی) هم بدان اشاره شد.  افراد تمایل دارند به دنبال اطلاعاتی باشند که باورهای قبلی آن‌ها را تائید کند، و شواهدی را که با نظرات آن‌ها در تضاد است نادیده می‌گیرند و این توهم را تقویت می‌کند که آن‌ها درک کاملی از یک موضوع دارند و خود را در یک موقعیت  برتری توهمی (Illusory Superiority) می‌بینند.

اعتمادبه‌نفس کاذب نیز می‌تواند یک ریشه ایجاد توهم کفایت اطلاعات باشد؛ مردم اغلب توانایی‌ها و دانش خود را برتر از دیگران ارزیابی می‌کنند، حتی زمانی که معیارهای عینی خلاف آن را نشان می‌دهد.توانایی یادآوری اطلاعات و بیان آن‌ها ممکن است افراد را گرفتار این اشتباه کند که درک جامع و شناخت کافی دارند. ممکن است در برخی از فرهنگ‌ها یا گروه‌های اجتماعی، مطلع بودن، آگاه به نظر رسیدن ارزش زیادی داشته و همین امتیاز، ازنظر روان‌شناختی، موجب تشویق افراد به ادعای تخصص و آگاهی کامل شود.

پیامدهای منفی رویکرد توهم دانایی

درآغاز، گفتیم که توهّم همه‌چیز‌دانی بدون پیامد نیست. اعتماد بیش‌ازحد به دانش خود می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های ناقص شود، زیرا افراد ممکن است دیدگاه‌های جایگزین یا اطلاعات اضافی را در نظر نگیرند. کاهش یادگیری پیامد دیگر توهم کفایت اطلاعات است؛ باور اینکه فرد از قبل همه‌چیز را می‌داند می‌تواند کنجکاوی و انگیزه یادگیری چیزهای جدید را از بین ببرد. نیاز به آموزش، پیامد درک عدم‌کفایت اطلاعات و دانش برای تصمیم‌گیری و زندگی است. سیاست‌گذارانی که از توهم دانایی مطلق اجتناب می‌کنند، بهتر می‌توانند با ایجاد تیم‌های مشاوره ، مسائل پیچیده را حل‌وفصل کنند.

در محیط‌های گروهی، افرادی که دانش خود را بیش‌ازحد ارزیابی می‌کنند، ممکن است بر بحث‌ها مسلط شوند، نظرات دیگران را نادیده بگیرند و تنش ایجاد کنند. درزمینه‌هایی مانند پزشکی، مهندسی یا امور مالی، توهم دانایی کل می‌تواند منجر به خطاهای مهم با عواقب جدی شود. نکته منفی دیگر اینکه وقتی دانش آن‌ها به چالش کشیده می‌شود، ممکن است افراد حالت تدافعی پیدا کنند و مانع رشد شخصی و حرفه‌ای شوند.

چگونه توهم دانایی را کاهش دهیم

تقویت «تواضع اطلاعاتی» یا درک این موضوع است که برخی اطلاعات مرتبط ممکن است وجود نداشته باشد. تشویق متخصصان به جستجوی فعال شکاف‌های اطلاعاتی می‌تواند قضاوت را بهبود بخشد و به‌طور بالقوه خطرات را درزمینه‌هایی مانند امنیت سایبری کاهش دهد. در تنظیمات پرمخاطره، صرفاً سؤال در مورد اینکه آیا همه داده‌های حیاتی را در اختیار دارد یا خیر، ممکن است به نتایج بهتری منجر شود.

حرکت روبه‌جلو با فروتنی: پرداختن به این سوگیری ممکن است شامل تشویق افراد به مکث و تأمل در مورد چیزهایی باشد که نمی‌دانند. نویسندگان با درک این موضوع که درک آن‌ها محدود است، استدلال می‌کنند که افراد ممکن است با فروتنی و گشودگی بیشتری نسبت به دیدگاه‌های جایگزین به تصمیم‌گیری نزدیک شوند. این تغییر در طرز فکر می‌تواند باعث ایجاد ارتباط و درک بهتر، چه در روابط شخصی و چه در بحث‌های سیاسی جهانی شود.

هرکسی باید محدودیت‌های دانش خود را بپذیرید و راه را برای یادگیری باز نگه‌دارد؛ کانال‌های دریافت اطلاعات را متنوع کند؛ از دیدگاه‌های گوناگون آگاهی یافته و همواره مفروضات (دانش پیشین) خود را به چالش بکشد و همواره درستی و نادرستی آن‌ها را ارزیابی کند؛ و از موقعیتی که او را گرفتار دگماتیسم می‌کند بگریزد.

باید به‌دقت مراقبت کرد که رفتار و دیدگاه فروتنانه افراطی، موجب از دست دادن «اعتمادبه‌نفس» نشود و از ابتلا به سندرم ایمپاستر (Impostor Syndrome) جلوگیری شود. سندرم ایمپاستر نقطه مقابل توهم دانایی کل است که در آن، افراد باوجود شواهد شایستگی، توانایی‌های خود را دست‌کم می‌گیرند.

منابع:

GAI and LLM Technologies (2024) The Illusion of Knowing Enough: How Assumptions about Information Adequacy Shape Decision-Making: GenAI Conversations. https://complexdiscovery.com/wp-content/uploads/2024/11/Podcast-The-Illusion-of-Information-Adequacy.mp4

ComplexDiscovery OÜ (2024) The Illusion of Knowing Enough: How Assumptions about Information Adequacy Shape Decision-Making. https://complexdiscovery.com/the-illusion-of-knowing-enough-how-assumptions-about-information-adequacy-shape-decision-making

Gehlbach, H., Robinson, C. D., & Fletcher, A. (2024). The illusion of information adequacy. PLOS ONE, 19 (10): e0310216. PLOS One(Public Library of Science; PLoS ) https://journals.plos.org/plosone/article?id=10.1371/journal.pone.0310216 . https://doi.org/10.1371/journal.pone.0310216. 

McLeod, Saul and Guy-Evans, Olivia (2023) October 24, 2023What Is Cognitive Dissonance Theory? In: https://www.simplypsychology.org/cognitive-dissonance.html#Cognitive-Dissonance-Theory (Jan. 4.2025)

توهم-دانستن-همه-چیزدریافت
ارتباطات و رسانه, اطلاعات و دانش‌شناسی, دسته‌بندی نشده, يادداشتها نظر دهید

■رسانه‌های اجتماعی و «نوشتن»

ارسال شده توسط محمود بابايي در 22nd ژانویه 2025

دکتر محمود بابائی

آیا رسانه‌های اجتماعی، ساختار زبان را تغییر می‌دهند؟

نوشتن یک محصول و تولید فرهنگی است و سبک نوشتاری ما منعکس کننده درک ما از زبان و همچنین بافت اجتماعی و ارزش های ما است.

ويژگي‌هاي فرهنگ سايبر و رسانه‌های اجتماعی موجب تغييراتي در ادبيات نوشتاري است. مانند قواعد نوشتن، کاربرد زبان مخفي/عاميانه، لحن، استفاده از شکلک‌ها در متن، خطي يا غيرخطی بودن نوشتار.

ساختار متني که در رسانه‌های اجتماعی شکل مي‌گيرد، شامل نوع و اندازه قلم، فاصله سطرها، پاراگراف‌ها، و  رنگ‌بندي متن است. این‌ها ازجمله اجزاء و عناصر اين ساختار هستند.

آنچه بیش از هر چیز جای  تأمل دارد،  سبک نگارش قالب‌هاي محتوايي متني است. آيا در نوشتارها/پست‌ها، پیام‌ها، از زبان رسمي استفاده مي‌شود يا زبان محاوره‌اي؟ بر پایه مطالعه‌ای که پیش از رواج فراگیر رسانه‌های اجتماعی انجام‌شده، سبک نوشتاري رسمي، بر سبک نوشتاری محاوره‌ای غلبه داشته است. اما این وضعیت اکنون کاملاً دگرگون‌شده و سبک نوشتاری عامیانه/غیررسمی،  در رسانه‌ای اجتماعی بیشتر خودنمایی می‌کند. به  رويکرد ديگری هم باید اشاره کرد که نوعي تلفيق بين سبک محاوره‌اي در نوشتار و سبک رسمي است. این چالش‌ها و دگرگونی‌ها در ادامه این نوشتار پی می‌گیریم.

رسانه‌های اجتماعی و «نوشتن»

آنچه رخ داده است:

رسانه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های گوناگون، هرکدام به شکلی، روی سبک نوشتن کاربران اثر گذاشته‌اند. ما می‌توانیم این اثرها را این‌چنین جمع‌بندی کنیم:

پیشگیری از پرگویی و رواج نوشتن «مختصر و مفید».

ترغیب به کوتاه و شیرین و شفاف نوشتن یک قاعده در رسانه‌های اجتماعی است. به‌طورمعمول، کمتر رسانه‌ای هست که به کاربرانش اجازه محتوای بسیار طولانی بدهد. در رسانه‌های اجتماعی، کاربران تشویق می‌شوند که «کم گویند وگزیده گویند». برخی مانند شبکه اجتماعی ایکس یا توییتر، کاربران را وامی‌دارند که در این پلتفرم، سخن/ پیام خود را در قالب جملات و کوتاه واژه‌‌های کمتری منتشر کنند. در سایر رسانه‌های اجتماعی هم کم‌وبیش این محدودیت، موجب تغییر در سبک نوشتاری بسیاری از کاربران شده است. زیرا باید مقصود خود را در قالب واژه‌های کمتر و مناسب‌تری بیان کنند.

رواج زبان غیررسمی و عامیانه

ممکن است در برخی از زبان‌ها، مفهوم «عامیانه نویسی» متفاوت باشد. در یک زبان ممکن است عامیانه نویسی به معنی استفاده از واژه‌های عامیانه (slang) و زبان و لحن کوچه‌بازاری باشد ولی ازنظر دستوری، در ساختار واژه و جمله تغییر ایجاد نشود؛ اما در زبان دیگر، مانند فارسی، غیررسمی و عامیانه نوشتن، کلاً سبک نوشتار و واژه‌ها و گرامر زبان دستخوش تغییر می‌شود.

ازاین‌رو، باید پیامدهای تغییرات شگرفی که نوشتن در رسانه‌های اجتماعی از این دیدگاه موردتوجه قرار داد. تغییرات سبک و شیوه و گرامر نوشتن، در همه زبان‌ها یکسان نیست. 

فراگیر شدن نوشتن

چنین وضعیتی، در تاریخ بشر، بدون پیشینه است. در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، همه، به‌نوعی  ناگزیرند بنویسند؛ حتی اگر کم! کاری که پیش‌ازاین با زبان انجام می‌شد، اکنون باید با ذهن انجام شود (با فرض استفاده نکردن از مبد‌ل‌های صوتی و متنی). همه‌کسانی که در رسانه‌های اجتماعی عضویت و حضور دارند، مهم‌ترین نقش مشارکتی‌شان، نوشتن است. و این پیامد ظهور شبکه‌های اجتماعی است. نوشتن پیام، یا نوشتن برای پاسخ دادن و واکنش به پیام‌های دیگران و رخدادهایی که در جریان است. این اشتراک‌گذاری و بازخوردهای آن، قطعاً یک جریان ایجاد می‌کند جریانی که ممکن است منجر به غلبه یک سبک نوشتن و لحن و کلیدواژه‌ها و اصطلاح‌های ویژه خودش باشد. این بستگی به زبان و پتانسیل آن دارد.  

نوشتن در رسانه‌های اجتماعی

سایر اجزای پیام متنی

اکنون، نوشتن در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، فقط متن نیست که حامل پیام است. رنگ، علائم سجاوندی (اگر آن‌ها را جزو متن ندانیم)، ایموجی‌ها، عکس، ویدیو، و صوت هم در خدمت پیام هستند. برای شرح مقصود خود از دیگر رسانه‌ها کمک گرفت. گاهی به‌جای نوشتن یک جمله، برای بیان دیدگاه یا ابراز احساس، درج یک ایموجی کافی است.  صرف‌نظر از جلوه زیبایی‌شناختی این کار، انتقال پیام و مفهوم ترکیبی، از عمق و گستره بسیار برخوردار می‌شود.

پس، اکنون، سبک نوشتن، با این ترکیب و تلفیق، و با توجه به عناصر دیگر یک پیام ،می‌تواند متفاوت باشد. یعنی در نوشتن، نگاهی به جزء دیگر رسانه داشت که به درک یا تکمیل پیام کمک می‌کند.

آسان شدن تولید محتوای متنی

اشاره به اینکه می‌توان صدا انسان را به متن تبدیل کرد (و برعکس نیز) و تولید متن از طریق گفتار را در رسانه‌های اجتماعی به خدمت گرفت، حاکی از تأثیر قطعی و مستقیم گفتار بر نوشتار است. این، معنی‌اش، رواج نوشتن عامیانه و غیررسمی است. پیش‌ازاین، به کیفیت و عمق این تغییر، اشاره کردیم.

نکته مهم دیگر، رواج گسترده بهره‌برداری از «هوش مصنوعی» و ابزارهایی که در دسترس عموم است، می‌تواند شاهد دیگری باشد بر اینکه تولید محتوای متنی بسیار آسان شده است. اما آیا الگوی نوشتاری ابزارهای هوش مصنوعی غلبه پیدا می‌کند یا خیر، نمی‌توان پیش‌بینی قطعی کرد.

مشارکتی شدن نوشتن و الگوی هماهنگ‌سازی متن

در رسانه‌های اجتماعی، تبادل پیام به زبان مشترک بین کاربران، این پیامد را دارد که رعایت سبک نوشتاری که با پیام یا پیام‌های دیگر سازگاری و هماهنگی داشته باشد، نوعی الزام عقلی و اخلاقی می‌شود. این سبک مشارکت در تبادل پیام، چه‌بسا که به خلق الگوهای نوشتاری ویژه‌ای منجر شود. بازهم، اشاره‌کنیم که در این زمینه باید پتانسیل را در نظر گرفت. در اینجا، سلیقه‌های شخصی نوشتن، ممکن است به حاشیه رانده شوند و گزینه‌ها و ترجیح‌های شخصی، محدود گردند.

سرعت نوشتن

در رسانه‌های اجتماعی، گردش اطلاعات از چنان سرعتی برخوردار است که کاربران کمتر فرصت می‌یابند نوشته‌های خود را به لحاظ گرامری و درست‌نویسی، بازبینی کنند.

ویراستاری هم در بین نیست. این ویژگی می‌تواند برای آسیب‌رساندن به زبان و خدشه‌دار کردن آن هشدارآمیز باشد

از این رو، پیداست که این سرعت بالای تولید محتوای متنی، بر روی کیفیت و شبک نگارش تأثیر می‌گذارد و ضرباهنگ ویژه‌ای بدان می‌بخشد که شاید در زبان‌های گوناگون، این ضرباهنگ متفاوت باشد.

سبک روایت

فضا و امکانات رسانه‌های اجتماعی، نویسنده را در سبک روایت گزارش و داستانش، تحت تأثیر قرار می‌دهد. دگیر نمی‌توان انتظار داشت، کاربر رسانه‌های اجتماعی، حوصله خواندن مقدمه‌های توضیحی و مطالب کشدار را دارند. ماندگاری در این فضا، نیازمند رعایت ملزومات آن است؛ این ملزومات چیزی است که بر روی سبک نوشتاری نویسنده تأثیز بی‌چون و جرا می‌گذارد و او را ناگزیر می‌کند از سایر رسانه‌ها نیز برای روایت داستان و افکار خود، بهره گیرد. آن‌چنان‌که نویسنده قادر شود، کاربر رسانه اجتماعی را درگیر نوشته و فضای داستان یا محتوای کند.

تأثیرهای فرازبانی

تبادل محتوای متنی در رسانه‌های اجتماعی، محدود به یک زبان خاص نمی‌شود. مراوده بین زبانی و فرازبانی هم که موجب تأثیر بر نوشتن و نوشتار می‌شود هم رخ می‌دهد. مراوده‌های بین زبانی، اکنون به در دسترس بودن «مترجم‌های ماشینی» مانند «مترجم گوگل» بسیار آسان شده است. واژه‌ها وام داده می‌شوند و وام گرفته می‌شوند و در درازمدت، شاهد تغییراتی شگرفی در نوشتن خواهیم بود.

نوشتن در شبکه های اجتماعی

یکی از فعالیت‌هایی که فارغ از حوزه زبانی و نوشتاری خاص انجام می‌شود، رونق هشتگ‌ها (hashtags) و کلیدواژه‌ها (keywords) است که موجب آفرینش عبارات و کوتاه-نوشت‌ها واژگان نو، بیان کوتاه مفاهیم، خلق هویت، فراگیر شدن مفاهیم می‌شود.

چه‌بسا، چنین پدیده‌ای از نگاه خوش‌بینانه هم قابل‌ تأمل باشد؛ بدین لحاظ که این پروسه را یک گام برای تکامل زبان با کمک سازوکارهای فناوری اطلاعات بدانیم. سخن گفتن در این زمینه، با توجه به گوناگونی و قدرت هر زبان، کار آسانی نیست و کاری است در حوزه تخصصی زبان‌شناسان و حوزه‌ ادبیات.

سخن پایانی

اکنون می‌توانیم بگوییم انحراف از ساختار سفت و سخت برای نوشتن روایت تا حد زیادی تحت تأثیر رسانه‌ای است که برای درج و فرستادن پیام استفاده می شود. ممکن است واژه‌های کلید یک زبان، به دلیل ساده‌نویسی مفرط، حذف شوند؛ ساختار ظاهری نوشته‌ها دگرگون و تیترگذاری و فصل‌بندی دستخوش تغییر شود؛  نوشته‌های زمخت ویرایش نشده بر رسانه‌های اجتماعی سلطه پیدا کنند؛ لحن و شیوه روایت‌گری را دچار محدودیت کنند؛  و در پایان تغییرات را شکل دهند که باید آن را در بستر کلان «تغییرات فرهنگی» مورد توجه قرار داد.

آیا این تغییرات در سبک نوشتن، ما را در آستانه تغییر در عرصه‌های دیگر قرار داده است؟

منابع

بابائي، محمود (آذر 1391). گزارش نهايي طرح پژوهشی: توليد محتوا در فضاي سايبر.  مورد مطالعه: وبلاگستان فارسي. صندوق حمايت از پژوهشگران و فناوران کشور. معاونت علمي و فناوري. رياست جمهوری.

Harris, Joel Mark (2023) Social Media Writing: How Has Social Media Impacted Writing? In: https://ghostwritersandco.com/social-media-writing/ (retrieved: 20-1-2025).

Mailchimp Content Style Guide (2023) Writing for Social Media. In https://styleguide.mailchimp.com/writing-for-social-media/ (retrieved: 22-1-2025).

social_media_writting-1دریافت فایل PDF
خلاصه انگلیسی : Abstract

Social Media and Writing

Dr. Mahmoud Babaei

Does Social Media Change the Structure of Language?

Writing is a cultural product, and our writing style reflects our understanding of language as well as our social context and values. The characteristics of cyberculture and social media have led to notable changes in written communication, including shifts in writing rules, the use of slang or colloquial language, tone, the use of emoticons of text.

The structure of text formed in social media encompasses various elements, such as font type and size, line spacing, paragraph structure, and text color. These components play a critical role in shaping communication on these platforms.

A significant aspect to consider is the style of writing used in different content formats. Are formal language and styles being utilized in posts and messages, or is colloquial language more prevalent? Prior to the rise of social media, formal writing predominated over informal styles. However, this trend has reversed; the informal, colloquial style is now more prominent in social media communications. Additionally, many writings now blend colloquial and formal styles.

In this article, we will explore the following challenges and changes brought about by social media:

-The shift from verbosity to “brief and useful” writing

The increased use of informal and slang language

The impact of social networks on writing practices

The role of other message components in writing

The ease of producing textual content

The collaborative nature of writing and text coordination

The speed of writing

The narrative style

Metalinguistic effects

These elements collectively illustrate the evolving landscape of writing in the context of social media.

ارتباطات و رسانه, تولید محتوا, فضاي سايبر, نشر الکترونيکي نظر دهید

■ نوستالژی: بازاریابی، تبلیغات و نوستالژی (3)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 24th اکتبر 2024

دکتر محمود بابائی

پیش‌درآمد

«پیکان دایی بود و وانت پیکان عمو. همه سه چهار تا خونواده سوار می‌شدیم، یعنی به زور سوار یا بهتر بگم آویزون می‌شدیم می‌رفتیم تفریح… تابستونا دایی و عمو اصل کار بودن اگه اون پیکان قرمز جوانان خوشگل و پرزرق و برق دایی نبود و اون ژیان ژیگول عمو، تابستون‌مون پاک ضایع می‌شد! دلخوشی‌مون همین بود که تابستون بشه و جمعه‌ها بزنیم بیرون… خوب! البته سینما هم بود… اون پرده سر در سینمای محله‌مون که روزای دوشنبه عوض می‌شد و نمایش فیلم جدید رو اعلام می‌کرد، دیگه همه‌مون رو بی‌طاقت می‌کرد! می‌رفتیم تو نخ راضی کردن بزرگترا که فیلم جدید چه محشریه و …! تا ببرنمون سینما… فیلماش که چه می‌چسبید.. وسط پرده اول، ساندویچ کالباس اصل اصل بود و یک شیشه کانادادرای شیش قرونی…»

نوستالژی و تبلیغات تجاری

نوستالژی در ادبیات بازاریابی برای نشان دادن قابلیت اطمینان و ضرورت و اشتیاق به زمان‌های گذشته مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد . عرضه‌کنندگان کالا و خدمات می‌دانند که خاطرات نوستالژیک، و آنچه «دوران خوش گذشته» را برای مصرف‌کننده یادآوری کند، رضایت او را به همراه دارد. احساسات نوستالژیک ، با تبلیغات مداوم، و تحریک حس نوستالژیک بر نگرش مصرف‌کنندگان به یک «برند» اثرگذار می‌شود. وقتی بین »دوران باشکوه گذشته» و «خوردن، نوشیدن» یک ماده غذایی پیوند ایجاد شود، نوعی عامه‌پسندی و ضمانت برای رونق فروش آن شکل می‌گیرد. تولیدکنندگان و فروشندگان کالا به‌خوبی می‌دانند این پیوند را چگونه باید ایجاد کرد.

در تبلیغات از ابزارها و وسایل برای فراخوان و بیان احساس نوستالژیک خود استفاده می‌کنند. تبلیغ برای کالایی که نماد دورانی شیرین و خوش بوده، به‌خودی‌خود، باید بخش بزرگی از راه طولانی اثرگذاری تبلیغات را طی شده فرض کرد. شاید چندان مهم نباشد که این کالا اصالت دارد و عیناً ویژگی‌های همان برند «دوران خوش و شیرین» گذشته را دارد؛ همان‌قدر که با خاطره‌ای شیرین پیوند خورده و با پیام تبلیغی ارتباط برقرار می‌کند، کفایت می‌کند.

پیکان، اتومبیلی نیمه مونتاژی ایران در دهه‌های 1340 و 1350خورشیدی بود. آیا پیکان اتومبیلی ایده‌آل برای اکنون است؟ آیا ازنظر فنی پیکان اتومبیلی بی‌نقص یا کم نقص بود؟ آیا ازنظر مصرف سوخت و آلایندگی مناسب بود؟ آیا امکانات رفاهی لوازم را داشت؟ آیا ظاهری واقعاً زیبا و دلپسند داشت؟ پاسخ به این پرسش‌ها احتمالاً برای عموم منفی است! اما چرا اکنون پیکان‌سواری برای بسیاری حس نوستالژیک ایجاد می‌کند؟ حتی برای کسانی که اساساً پیکان نداشته‌اند! یک جنبه آن ممکن است در پیوند باکیفیت نازل اتومبیل‌سازی در دوره کنونی باشد، اما اصل ماجرا با یک «روزگار دیگر» و یک فضای زیستی دیگر بازمی‌گردد که پیکان، نماد و وسیله نقلیه یکه‌تاز آن دوران بود.

حتی برای مواد خوراکی هم می‌توان از چنین نمونه‌هایی  یاد کرد. تبلیغ چای، با اشاره به طعم و عطر و رنگ چای در «دوران خوش گذشته»، بیسکویت، پفک، روغن نباتی، و مانند آن‌ها، ازجمله این اقدام‌ها برای بیدار کردن حس نوستالژیک برای فروش کالا باشد. استفاده از نمادهای ذهنی که با یک خاطره شیرین پیوند خورده و یادآور شادمانی و دل‌خوشی است، همواره می‌تواند دستاویز تبلیغات باشد.

کار تبلیغات در چنین حالت‌هایی چندان دشوار نیست. چراکه نه‌تنها نیازمند ایجاد تغییر در باورهای ذهنی جمعیت مخاطب نیست، بلکه ذهنیت او را تأیید می‌کند. در نظریه ناهماهنگی شناختی(Cognitive dissonance) افراد وقتی با پیام‌ها و اطلاعات جدیدی روبرو می‌شوند که با باورهای کنونی او متناقض است، در برابر آن مقاومت می‌کنند، چون باعث نوعی اختلال شناختی در آن‌ها می‌شود. یعنی باید در باورهای پیشین خود تجدیدنظر کند و به یک باور جدید دست یابد. اما نوستالژی راه کوتاهی برای رسیدن به هدف دارد. هیچ نیازمند طی کردن چنین فرایندی نیست.

هر دوره زمانی، نوستالژی‌های خاص خود را دارد. حتی ممکن است حس نوستالژیک افراد یک دوره زمانی، نسبت به زمان گذشته متفاوت باشد. جذابیت‌های نوستالژی در فرهنگ‌عامه، یک استراتژی بازاریابی می‌آفریند که مصرف‌کننده را به مشارکت دعوت می‌کند. رستوران‌های قدیمی که از آن‌ها خاطره داریم؛ مدرسه‌هایی که می‌رفتیم؛ آثار و وسایل قدیمی که در خانه و زندگی‌مان بود؛ شخصیت‌ها و هنرمندانی که دوست داشتیم؛ یادگارهایی که نقش درودیوار بود؛ جملگی در قالب نمایش و فیلم بازسازی می‌شود تا از این جذابیت، سرمایه تولید شود.

کمپین‌های تبلیغاتی برای بسیاری از محصولات به‌وضوح سعی در ایجاد نوستالژی در مصرف‌کنندگان بالقوه دارند. به گفته هورارد  «این روزها همه بازاریاب‌ها به عقب نگاه می‌کنند تا تلاش کنند پروژه فروش محصول خود را به جلو ببرند!»( (Howard,Theresa. 2003.

سینما و نوستالژی

سینما، پیوند بسیار قوی با حس نوستالژیک مردم دارد. در فیلم‌ها، مردم می‌توانند شیرینی خاطرات خوش گذشته را به چشم ببینند! حتی خودِ سینما هم برای بسیاری از مخاطبان، حس نوستالژیک ایجاد می‌کند؛ سینمایی که برایشان «بهشت» بوده است. انبوه کتاب‌های خاطرات سینمایی برخاسته از این حس قوی نوستالژیک است. همه این‌ها سرمایه گرانبهایی است که سینماگران و فیلمسازان را به تکاپو برای ساخت فیلم نوستالژیک و پولسازی از این طریق بکشاند.

 سینما و فیلم با حافظ پیوند خورده و نوستالژی را دستمایه تجارت خود می‌کند. در این بازآفرینی‌ها ایجاد تغییر، نفوذ پنهان پروپاگاندا و سوء‌استفاده از زمینه‌های نوستالژیک موردتوجه مخاطب، تغییر روایت و جعل رخدادها و تاریخ ، به‌سادگی امکان‌پذیر است. (Tetik, T. & Türkeli, Ö.,2023)

سینما هم با انگشت گذاشتن بر حس نوستالژیک مخاطب، به بازتولید رخدادهایی می‌پردازد که برای مخاطب خاطره بوده و یادآوری شیرینی است . زنده کردن شخصیت‌ها و حس خوب گذشته نوعی سوژه مهم برای تولید اثری است که مخاطب را با رؤیاهای شیرینش پیوند بزند. نمایش سبک زندگی نوستالژیک برای مخاطب، بسیار مهم است. وقتی در فیلم از دستاویز «حوض و ماهی و خانه‌های قدیمی» بهره‌بر‌داری می‌شود و «سفره‌هایی که چند نسل دور آن جمع می‌شدند»، یا نمایش سفرها و تفریحاتی که یادآور «دوران سرخوشی و شیرین» است، روی بیدار کردن حس نوستالژیک مخاطب تأکید می‌شود. مهم نیست که مخاطب چنین دورانی را شخصاً تجربه کرده باشد، بلکه مهم ذهنیت او است که باور داشته باشد چنین «دوران سرخوشی و شیرینی» وجود داشته است و فیلم هم با نمایش آن زیبایی‌ها، حال او را خوب می‌کند.

تأثیر نوستالژی بر مصرف

مصرف‌کنندگان جهت‌گیری‌های زمانی متفاوتی دارند: گذشته، حال و آینده. شواهد نشان می‌دهد که آن جهت‌گیری‌های زمانی متفاوت انحصاری هستند؛ به این معنی که نمی‌توان هم‌زمان هم گذشته‌گرا و هم آینده‌گرا بود. این جهت‌گیری‌های زمانی، باعث می‌شود افراد تمایل بیشتری به رفتارهای گذشته‌گرا داشته باشند و موانعی را برای رفتارهای آینده‌نگر ایجاد کنند.

گذشته‌گرایی هم یک حالت نسبی و از نسلی به نسل دیگر تفاوت می‌کند. طبیعی است که نسلی که دوران کهنسالی را می‌گذراند، حس نوستالژیک نسبت به پدیده‌ها و رخدادهایی داشته باشد که برایش محسوس و قابل درک است. همین احساس نوستالژیک او ممکن است برای نسل بعدی و …بعدی اصلاً قابل درک نباشد و با آن ارتباط برقرار نکند.  پژوهشها نشان می‌دهد که کسانی که گذشته‌گرا هستند، بیشتر محافظه‌کار و محتاط هستند ، درحالی‌که مصرف‌کنندگان با جهت‌گیری آینده تمایل به خرید سبک‌های جدید دارند. ازاین‌رو، مصرف‌کنندگان کالا و خدمات، با توجه به اینکه در چه رده سنی و در معرض چه تبلیغاتی هستند، نوع و میزان مصرف‌شان متفاوت است. تبلیغات بازاریابی، برای کار این تفاوت آشکار برنامه دارد و می‌داند چگونه شکار خود را از بین نسلها پیدا کند.

منابع:

Aden, Roger C. (1995) “Nostalgic Communication as Temporal Escape: When It Was a Game’s Re-construction of a Baseball/Work Community.” Western Journal of Communication 59: 20–38.

Bhattacharya`, O., Lux, A., & Kemp, S. (2022). Some Cultural and Historical Aspects of Nostalgia: Nostalgic Experience Differs Among Cultures but Appraisal of the Past Does Not. https://doi.org/10.31234/osf.io/rq5tn

Bishop, Chelsea (2024). What to Know About Nostalgia. Reviewed by Zilpah Sheikh, MD. https://www.webmd.com/balance/what-to-know-about-nostalgia#1-3

Caleb, Sam and Cuileagáin, Niall Ó. (2020) Forget, remember!’: Literature and Nostalgia . Moveable Type, Vol.12, ‘Nostalgia’ (2020) DOI: 10.14324/111.1755-4527.105

Davis, Fred (1979) Yearning for Yesterday: A Sociology of Nostalgia. New York: The Free Press.

Harper, Ralph (1966) Nostalgia: An Existential Exploration of Longing and Fulfillment in the Modern Age. Cleveland, OH: The Press of Western Reserve University.

Howard, Theresa. 2003. “Nostalgia Helps Beetle Score.” USA Today, February 24, 5B.

Kaplan, H. (1987). The psychopathology of nostalgia. Psychoanalytic Review, 74, 465–486

Massantini, Leonardo (2022) Philosophy of Nostalgia: Affectivity, Media and Politics.Thesis, Universitat Osnabruck. Osnabrück, 2022.  https://flore.unifi.it/handle/2158/1303281?mode=full

Routledge, Clay, Wildschut, Tim, Sedikides, Constantine and Juhl, Jacob (2013) Nostalgia as a resource for psychological health and well-being. Social and Personality Psychology Compass, 7 (11), 808-818. (doi:10.1111/spc3.12070).

Sedikides, Constantine and Wildschut, Tim (2022) Nostalgia across cultures. Journal of Pacific Rim Psychology, 16. (doi:10.1177/18344909221091649).

Tetik, T. & Türkeli, Ö. (2023). Popular Cinema as Nostalgia Industry:  Reunions, Remakes and Requels. sinecine, 14(1), 7-31. https://dergipark.org.tr/en/pub/sinecine/issue/76823/1253910

Vaccaro, A.G., Kaplan, J.T. & Damasio, A. (2020. Bittersweet: The Neuroscience of Ambivalent Affect. Perspectives on Psychological Science, 15(5), 1178. 1199. DOI: https://doi.org/10.1177/1745691620927708

Werman, D. S. (1977). Normal and pathological nostalgia. Journal of the American Association, 25, 387–398.

Wildschut, T., Sedikides, C., Arndt, J., & Routledge, C. (2006). Nostalgia: Content, triggers, functions. Journal of Personality and Social Psychology, 91(5), 975–993. https:// https://doi.org/10.1037/0022-3514.91.5.975

Wilson, Janelle L. (2005) Nostalgia : Sanctuary of Meaning. Lewisburg: Bucknell University Press.

Yüce, A., Samsa, Ç., & Meri̇Ç, K. (2019). Effects Of Nostalgia Proneness On Consumer-Based Brand Equity: A Case Study On The Eastern Express. Mehmet Akif Ersoy Üniversitesi İktisadi ve İdari Bilimler Fakültesi Dergisi, 6(1), 199–212. https://doi.org/10.30798/makuiibf.504059

Zhang, Han, Chenhan Ruan, Lei Huang, Luluo Peng, and Chuangxin Guo.(2023). “Personal vs. Collective Nostalgia and Different Temporally Orientated Green Consumption” Sustainability 15, no. 19: 14624. https://doi.org/10.3390/su151914624

ارتباطات و رسانه, يادداشتها نظر دهید

■ نوستالژی: بازنگری مفهوم  و کارکردها (2)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 13th اکتبر 2024

دکتر محمود بابائی

⛋ پیش‌درآمد

شاید شنیده باشید این دو جمله‌ را: «انگار از همه زندگی‌اش یک خاطره داره… اون هم دوران سربازیشه. هزار بار برایمان گفته، بازهم تا می‌نشینی از دوران سربازیش می‌گه!» یک تجربه شخصی، می‌توانم بگویم کسانی را می‌شناسم که باوجود ماجراهای بسیار عجیب در طول زندگی‌شان، هرگز از آن‌ها نشنیدم که از گذشته خود بگویند و به بیان خاطره بپردازند؛ حتی به شکل گزینش هم چیزی برای یادآوری ندارند. دقیق‌تر بگویم، از بازگشت به گذشته و یاد کردن دوران جوانی خود بیزار بودند! چرا؟

در این بررسی میدانی، به این نکته مشترک در بین این افراد رسیدم که همه آن‌ها «گذشته تلخ و پر از مرارت» داشته‌اند. جوانی‌شان صرف خدمت به ارباب و کارفرما بوده و رنج بی‌پایان فقر و نداری و گرسنگی. یادآوری چنین رخدادهای تلخی، چه حسی در فرد ایجاد می‌کند؟ جز تزریق افسردگی و خشم و خمودگی چه دستاوردی دارد؟ پس بنا به تعریف و کارکرد نوستالژی، ما انتظار داریم که افراد برای بازآفرینی ذهنی تجربه شاد و رسیدن به‌نوعی سرخوشی، از گذشته یاد کنند. گذشته‌ای که برایشان التیام‌بخش و آرامش‌دهنده است.

شاید شما هم کسانی را بشناسیدکه وقتی به گذشته و خاطرات نوستالژیک خود اشاره می‌کنند، دچار «تکرار در گزینش» می‌شوند. یعنی یک یا دو خاطره شیرین‌ زندگی‌شان را به‌دفعات تکرار می‌کنند! اگر گروه نخست، هیچ خاطره نوستالژیک شیرینی ندارند، گروه دوم بابیان گزینشی اندک رخدادی که در گذشته برایشان خاطره‌انگیز و شیرین بوده و اکنون به آن‌ها سرزندگی و شوق و شادمانی می‌بخشد، دل‌خوش هستند. برای همین، دچار «تکرار» در بیان می‌شوند. شاید این برای دیگران ملال‌انگیز باشد، اما برای خودش شیرین و لذت‌بخش است.

نوستالژی با کشیدن یک ماشه شروع می‌شود برای یادآوری خاطره؛ یک یادآوری «گزینشی.

⛋ یادآوری مفهوم

نویسندگان گوناگون، احساس نوستالژیک را با عبارات مشابهی مفهوم‌سازی کردند. به‌عنوان‌مثال، ورمن آن را به‌عنوان «تلخ شیرین، نشان‌دهنده یک لذت غم‌انگیز، شادی با غم و اندوه» توصیف کرد. دیویس نوستالژی را «تداعی با لحن مثبت از گذشته زیسته» نامید، و همچنین دیویس گفته است که «تجربه… نوستالژیک … با تلقی زیبایی، لذت، شادی، رضایت، خوبی گذشته آمیخته می‌شود. ، شادی، عشق … تقریباً هرگز احساس نوستالژیک با آن احساساتی که ما معمولاً آن‌ها را منفی می‌پنداریم تزریق نمی‌شود»  وکاپلان هم،  نوستالژی را به‌عنوان «احساس گرم در مورد گذشته، گذشته‌ای که با خاطرات شاد، لذت‌ها و شادی آمیخته است» تعبیر کرد، وگفت که حس نوستالژیک «اساساً تجربه‌ای از شادی است که فضایی  از شیفتگی و احساس سرخوشی می‌آفریند».

برای درک بهتر نوستالژی می‌توان گونه‌های آن را از یکدیگر جدا کرد:

نوستالژی می‌تواند شخصی (personal nostalgia) باشد؛ افراد تجربیات شیرین و شخصی گذشته خود را به یاد می‌آورند. این نوستالژی به تجربیات زندگی خود شخص مربوط می‌شود، یعنی محتوای رویداد نوستالژیک از خاطرات زندگی‌نامه خود او سرچشمه می‌گیرد.

نوستالژی می‌تواند جمعی (collective nostalgia) باشد؛ منعکس‌کننده خاطرات مشترک در یک جامعه یا فرهنگ است. نوستالژی جمعی را می‌توان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تجربه کرد، یعنی می‌تواند واقعی یا تاریخی باشد. نوستالژی جمعی، که گاهی به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده می‌شود، زمانی رخ می‌دهد که جوامع یا کشورها بخواهند به دوران گذشته در تاریخ خود برگردند که بهتر از زمان حال تلقی می‌شود. با توجه به اینکه کشورها و فرهنگ‌های مختلف تمایل دارند تاریخ را کاملاً متفاوت آموزش دهند، انتظار داریم که نوستالژی تاریخی بین فرهنگ‌ها متفاوت باشد.

برخی از مطالعات نشان داده‌اند که فرهنگ‌ها در درک رویدادهای گذشته و اهمیت قائل به گذشته متفاوت هستند. (جهان‌بینی فرد و نگرش او به تاریخ و زندگی) دیدگاه‌های جامعه‌شناختی نشان می‌دهد که نوستالژی ممکن است نتیجه کاهش انسجام اجتماعی باشد. Bhattacharya`, O., Lux, A., & Kemp, S. 2022).)

و نوستالژی می‌تواند تاریخی (Historical nostalgia) باشد؛ این نوستالژی به دوران تاریخی گسترده‌تری گره‌خورده است، دورانی که شکوه آن در تاریخ مشترک مردم یک سرزمین، درخشان است.مصداق‌های نوستالژی تاریخی را، حافظه تاریخی مشترک مردم یک سرزمین تعیین از دوره‌های پرشکوه،  نمایان می‌کند. نوستالژی فرمانروایان اسطوره‌ای در دوره‌های تاریخی، نوستالژی پیروزی‌های غرورآفرین و مانند آن.

⛋ معنای زندگی و نوستالژی

«معنا در زندگی» به این درک ذهنی اشاره می‌کند که وجود فرد، مهم و باارزش است،  زندگی‌اش هدفمند و جهت‌دار است، و نیز رخدادهای زندگی منسجم و قابل پیش‌بینی است. روایات نوستالژیک وقایع مهمی از زندگی فرد، مانند سالگردها، فارغ‌التحصیلی‌ها؛ یا رخدادهای فرهنگی مانند جشن‌ها، جشنواره‌ها، دورهمی‌ها را به ذهن فرامی‌خوانند. این رخدادها پر از معنا هستند: آن‌ها ارزشمند، هدفمند و قابل پیش‌بینی هستند. بنابراین، آن‌ها به‌عنوان بستری برای تقویت حضور معنا در زندگی فرد عمل می‌کنند. خاطرات نوستالژیک منبع قوی معنا هستند.

شواهد تجربی نشان می‌دهد که نوستالژی به‌مثابه سرچشمه معناداری زندگی عمل می‌کند. سرچشمه آرزوی بازگشت (حتی موقت) به گذشتی ناشی از این احساس خوشایند از «آن زمان» و «آن مکان» است. خاطرات دوست‌داشتنی و معنادار (ازنظر خود فرد) مهم هستند. ما، هنگام نوستالژی، یک رویداد دوست‌داشتنی و معنادار را به یاد می‌آوریم نه تلخی و رنج را.

⛋ نوستالژی و فرهنگ

تفسیر هر رخدادی در بستر زمان، مکان و نیز «فرهنگ جامعه» مطلوب است. هر جامعه‌ای، گذشته، ارزش‌ها، اسطوره‌ها، رخدادها، و بایدها و نبایدهای خود را دارد. این عناصر فرهنگی در طول زمان آموزش داده می‌شود و در زندگی افراد و نسل‌ها استمرار پیدا می‌کند. اینکه با افراد آموزش داده شود چگونه به گذشته بنگرند، تابوها کدم‌اند و بایدها و نبایدها چیست‌اند، نقش مهمی در رویکرد ما به پدیده نوستالژیک و تفسیر آن دارد. هرچند ممکن است تفاوت‌های فرهنگی، موجب تفاوت نگرش جامعه به نوستالژی نشود یا تفاوتی معنادار نداشته باشد.   نتایج یک پژوهش نشان داد که کسانی که به‌طور مثبت در مورد گذشته فکر می‌کنند، وقتی با سناریوی آینده تیره و تاریک مواجه می‌شوند، احساس نوستالژی می‌کنند، اما زمانی که با سناریوی آینده‌ای روشن مواجه می‌شوند، احساس نوستالژی نمی‌کنند. بااین‌حال، چنین تأثیری در کسانی که به گذشته فکر منفی می‌کردند مشاهده نشد. تبیین‌های جامعه‌شناختی نوستالژی آن را به کاهش همبستگی اجتماعی و اخلاق نسبت می‌دهند.

انعطاف‌پذیری نوستالژی در طول زمان نشان می‌دهد که می‌تواند بین فرهنگ‌ها نیز قابل‌انعطاف باشد. همچنین تصور می‌شود که تفاوت فرهنگی، خودش عامل مهمی در رخدادهای نوستالژیک و تفسیر آن‌ها هستند؛ زیرا به‌عنوان یک احساس ثانویه در نظر گرفته می‌شود، که به این معنی است که تفسیر احساس نوستالژیک می‌تواند به ادراکات فرهنگی از نوستالژی وابسته باشد.

⛋ نوستالژی و ایدئولوژی

ایدئولوژی، مجموعه‌ای از باورها یا اصولی است که ذهن افراد را هدایت می‌کند و تصمیمات و اقدامات زندگی و فعالیت آن‌ها را شکل می‌دهد. گزاره‌های ایدئولوژی درباره گذشته و تاریخ و آنچه «زندگی باشکوه» می‌نامد، آن‌چنان نزد پیروان پررنگ می‌شود که نوستالژی نه یک امر «تجربه ذهنی یا واقعی مربوط به فرد» بلکه یک امر «قدسی» می‌شود که ارتباطی با زندگی شخصی گذشته فرد یا ذهنیت نوستالژیک فردی‌اش ندارد.

ایدئولوژی و نوستالژی به‌شدت درهم‌تنیده هستند و نحوه درک ما از گذشته و تصور آینده را شکل می‌دهند.ایدئولوژی اغلب بر نوستالژی تأثیر می‌گذارد، زیرا افراد ممکن است دوره‌های گذشته را ایده‌آل کنند که با باورهای فعلی‌شان همسو باشد. نوستالژی می‌تواند ایدئولوژی را تقویت کند، زیرا آن «دوره باشکوه» و خاطرات خوش و لذت‌بخش می‌تواند باورها و مقاومت فرد در برابر تغییر را تقویت کند و باور ایدئولوژیک را راسخ‌تر نماید؛ شبیه یک حلقه بازخورد،که در آن ایدئولوژی نحوه به یادآوردن گذشته را شکل می‌دهد و آن خاطرات، به‌نوبه خود موضع ایدئولوژیک را تقویت می‌کند.

ایدئولوژی به احساس نوستالژیک باورمندانش، رنگ و لعاب ایدئولوژیک می‌دهد (حس نوستالژیک ساختگی) و افراد را در بیان آزاد احساس خود آزاد نمی‌گذارد. دیکته کردن اینکه به چه چیز  باید احساس نوستالژیک داشته باشیم، از کارکردهای ایدئولوژی است. این‌چنین است که درمی‌یابیم که چقدر باورها و خاطرات ما درهم‌تنیده شده‌اند.

⛋ نوستالژی و خود تداومی

ما تداوم و ماندگاری خود را به‌عنوان احساس ارتباط بین خود گذشته و حال خود تعریف می‌کنیم. نظریه‌پردازان نوستالژی را با تداوم خود پیوند داده‌اند. برای مثال، دیویس در سال 1979 نوشت که نوستالژی «منابع روان‌شناختی ما را برای تداوم، راهبری می‌کند».

اشخاص، هنگام نوستالژی، رویدادهای مهم زندگی  یا آیین‌های فرهنگی  از گذشته شخصی خود به یاد می‌آورند. چنین موقعیت‌هایی شکاف بین گذشته و حال فرد را پر می‌کنند و خط داستانی را ایجاد می‌کنند که مسیر زمانی فرد را روشن می‌کند و می‌تواند اکنون و گذشته را در یک نمودار ذهنی به تصویر بکشد و مقایسه کند. درواقع، یافته‌های اولیه، بر اساس تحلیل روایات نوستالژیک، نیز چنین پیوندی را نشان می‌دهد.تمایل به دیدن عکس‌های خانوادگی برای پیوند زدن آن با «اکنون»یک نمونه آن است. در کل، نوستالژی به‌عنوان پله‌ای برای رسیدن به ماندگاری و «تداوم خود» عمل می‌کند.

⛋ کارکردهای نوستالژی: آیا نوستالژی فایده/فایده‌هایی دارد؟

انگیزه نوستالژیک در زمان‌های گسست سیاسی-اجتماعی به‌شدت احساس می‌شود. نوستالژی همیشه یک دستور کار دارد. در کمرنگ‌ترین شکل خود، به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی در زمان ریتم‌های تند زندگی و تحولات تاریخی عمل می‌کند. ﭘﯿﻮﻧﺪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ را تقویت می‌کند، عزت‌نفس مثبت را افزایش می‌دﻫﺪ و ﻋﺎﻃﻔﻪ مثبت اﯾﺠﺎد می‌کند.نوستالژی در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ حس و روحیه‌ منفی‌گرا و حالت ﻋﺎﻃﻔﯽ ﮔﺴﺴﺘﻪ احساس ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ رخ ﻣﯽ‌دﻫﺪ. (Wildschut, T., Sedikides, C., Arndt, J., & Routledge, C.2006)

علیرغم تمرکز ذاتی نوستالژی بر رویدادهای گذشته، درواقع «سوخت» هم برای آینده فراهم می‌کند. نوستالژی باعث تحریک احساسات، رفتارها و اهدافی می‌شود که می‌تواند تأثیر مثبتی بر این بخش از زندگی شما بگذارد:

◎احساس. احساسات نوستالژیک می‌تواند منجر به مجموعه‌ای از حالات عاطفی مثبت شود، ازجمله افزایش خوش‌بینی و الهام‌بخشی، افزایش عزت‌نفس، و احساس هدفمندی و جوانی. نوستالژی همچنین می‌تواند در موقعیت‌های نامطمئن، استرس‌زا یا طاقت‌فرسا یک خروجی ترمیم‌کننده باشد.

 ◎رفتار. نوستالژی می‌تواند هم سرچشمه یک انگیزه مؤثر باشد، هم الهام‌بخش، و هم اینکه شما را وادار کند تا بر اساس آن الهام عمل کنید. به‌عنوان‌مثال، یک مطالعه نشان داد که خوش‌بینی ناشی از نوستالژی در مورد سلامت جسمانی منجر به افزایش فعالیت بدنی می‌شود. مطالعه دیگری، پس از اشاره به نوستالژی به‌عنوان یک مکانیسم مقابله‌ای اولیه در طول همه‌گیری کووید-19، نشان داد که این نوستالژی همچنین باعث تجدید حیات در سفرهای تفریحی پس از همه‌گیری می‌شود.

 ◎شناخت اجتماعی. نوستالژی می‌تواند شما را تشویق کند تا مسائل بین فردی را حل کنید، با دوستان قدیمی خود ارتباط برقرار کنید و روابط مهم زندگی خود را در اولویت قرار دهید. به‌طورکلی، نوستالژی در خدمت تقویت احساسات ارتباط اجتماعی است که برای تجربه انسانی حیاتی است.

 ◎خلاقیت. مطالعات نشان داده است که نوستالژی خلاقیت را تقویت می‌کند. افرادی که در یک مطالعه شرکت کردند، هنگام نوستالژی، نثر خلاقانه‌تری در نوشتار تولید کردند. گشودگی به تجربه تأثیر نوستالژی را بر سطوح خلاقیت آن‌ها تعیین کرد.

در سطوح سالم، واضح است که نوستالژی دارای مزایای سلامت روانی و جسمی است. اما آیا چیزی به نام نوستالژی بیش‌ازحد وجود دارد؟ (Bishop, Chelsea ,2024).)

نوستالژی حداقل سه کارکرد کلیدی دارد. نخست اینکه دارای لحن مثبت هستند، و نوستالژی روحیه مثبت را افزایش می‌دهد. دوم، با توجه به اینکه «افراد» به‌طورمعمول، خودشان نقش اصلی را در روایت‌های نوستالژیک دارند، نوستالژی باعث افزایش عزت‌نفس می‌شود. سوم، با توجه به اینکه روایات نوستالژیک معمولاً افراد دوست و خویشاوند نزدیک را به نمایش می‌گذارند، نوستالژی حس ارتباط اجتماعی را تقویت می‌کند.

محققان همچنین چهارمین کارکرد نوستالژی را در نظر گرفته‌اند: معنای وجودی. خاطرات نوستالژیک مربوط به تجربیات ارزشمند زندگی مشترک با دیگران است. گروهی از پژوهشگران، این فرضیه را مطرح کردند که نوستالژی با یادآوری تجارب ارزشمند زندگی، ادراک از معنای زندگی را تقویت می‌کند.

درمجموع، برخلاف ادعاهای مطرح‌شده در دهه‌ها و قرن‌های گذشته، بر پایه پژوهش‌های انجام‌شده، هیچ مدرکی مبنی بر مشکل‌ساز بودن نوستالژی به دست نیامده است. نوستالژی خلق‌وخوی منفی را افزایش نمی‌دهد، یا سد راه بهتر زیستن نمی‌شود. بلکه در عوض، نوستالژی با بهبود خلق‌وخوی مثبت، موجب افزایش ارتباط اجتماعی، افزایش اعتمادبه‌نفس مثبت، و کمک به ادراک از معنی در زندگی می‌شود. نوستالژی می‌تواند یک عملکرد محافظتی باشد برای کسانی که در معرض خطر سلامت روانی ضعیف هستند و یک عملکرد ترمیمی برای کسانی که قبلاً از آسیب‌شناسی روانی رنج می‌برند؛ و اینکه: نوستالژی می‌تواند با ساختن  روایت‌هایی که به گذشته مشترک افراد مربوط است، تداوم این ارزش‌ها را در حال و آینده امکان‌پذیر سازد.

در برابر دلتنگی و تنهایی. ارتباطات اجتماعی در سلامت روانی نقش اساسی دارند. طرد اجتماعی منجر به کاهش ادراک از معنای زندگی  و خودتنظیمی ضعیف در زندگی می‌شود.  طرد شدن سلامت روانی را تضعیف می‌کند ، و تنهایی یک عامل خطر برای افسردگی ، اختلال در غذا خوردن، و خودکشی است. ازاین‌رو، شواهد نشان می‌دهد که کیفیت زندگی اجتماعی افراد تأثیر قابل‌توجهی بر سلامت روان آن‌ها دارد. با توجه به اینکه تنهایی، فرد را به‌سوی خاطرات نوستالژیک فرامی‌خواند، ما بر این ‌باوریم  که نوستالژی برای خنثی کردن اثرات تنهایی و بازگرداندن حس ارتباط با دیگران است که برای عملکرد روان‌شناختی مطلوب، حیاتی است. زمانی که افراد طرد یا تنهایی را تجربه می‌کنند، ممکن است خاطرات نوستالژیک برای رفع نیاز «تعلق داشتن و وابستگی» باشد و فرد  اطمینان یابد که ازنظر اجتماعی، بی‌ریشه و بی‌کس‌وکار نیست،  شایسته است و افرادی در زندگی‌اش وجود دارند که برای او ارزش قائل هستند. به‌این‌ترتیب، نوستالژی ممکن است از افراد در برابر تهدیدی که تنهایی برای سلامت روانی ایجاد می‌کند محافظت کند.

یعنی اگرچه تنهایی منجر به کاهش درک حمایت اجتماعی می‌شود، اما باعث ایجاد نوستالژی نیز می‌شود. نوستالژی نیز به‌نوبه خود برای مقابله با تأثیر مخرب تنهایی عمل می‌کند. این یافته‌ها حاکی از آن است که وقتی افراد تنها هستند، خاطرات نوستالژیک را فراخوان می‌کنند و انجام این کار ضربه احساس تنهایی را کاهش می‌دهد.

⛋ نوستالژی و پیری موفق

با بالا رفتن سن، افراد با چالش‌هایی مواجه می‌شوند که می‌توانند سلامت روانی را تضعیف کنند. پیر شدن مستلزم مواجهه با تغییرات عمده زندگی است که می‌تواند احساس هویت فرد را تهدید کند. سن بالا با زوال شناختی و جسمی و همچنین کاهش ارتباطات و فعالیت‌های اجتماعی همراه است. بااین‌حال، سالمندان معمولاً ازنظر روانی سالم هستند. (Routledge, Clay, Wildschut, Tim, Sedikides, Constantine and Juhl, Jacob 2013). اینجاست که باید با شگفتی از تأثیر نوستالژی یاد کرد.

⛋ انزوا، قرنطینه

همه مردم دنیا به شکل باورنکردنی و بی‌سابقه‌ای بختک کرونا را به مدت حدود دو سال تجربه کردند. برجسته‌ترین حس در آن دوران، حس نگاه حسرت‌آمیز به گذشته‌ای بود که این‌همه محدودیت عجیب و زندان قرنطینه و دوری و ترس نبود. با همه‌گیری کرونا، نوستالژی یک سوژه نو پیداکرده است. در آغاز پاندومی کرونا،  حسرت زمانی برانگیخته شد که بازهم  بتوانید دوستان خود را ملاقات کنید و به کشورهای دیگر سفر کنید. درحالی‌که برخی بر اثرِ درمانی نوستالژی تأکید می‌کردند، برخی دیگر همه‌گیری را پایان این باور ساده‌لوحانه می‌دانستند که همه‌چیز در گذشته بهتر بود. این ایده که انزوای ناشی از همه‌گیری کرونا می‌تواند در چند دهه آینده، به موضوع نگاهی نوستالژیک تبدیل شود هم ممکن است! نوستالژی قرنطینه، نوستالژی تحمل آن‌همه محدودیت و زنده ماندن!

متن کامل

ادامه دارد…

⚙منابع:

Bhattacharya`, O., Lux, A., & Kemp, S. (2022). Some Cultural and Historical Aspects of Nostalgia: Nostalgic Experience Differs Among Cultures but Appraisal of the Past Does Not. https://doi.org/10.31234/osf.io/rq5tn

Bishop, Chelsea (2024). What to Know About Nostalgia. Reviewed by Zilpah Sheikh, MD. https://www.webmd.com/balance/what-to-know-about-nostalgia#1-3

Davis, Fred (1979) Yearning for Yesterday: A Sociology of Nostalgia. New York: The Free Press.

Kaplan, H. (1987). The psychopathology of nostalgia. Psychoanalytic Review, 74, 465–486

Massantini, Leonardo (2022) Philosophy of Nostalgia: Affectivity, Media and Politics.Thesis, Universitat Osnabruck. Osnabrück, 2022.  https://flore.unifi.it/handle/2158/1303281?mode=full

Routledge, Clay, Wildschut, Tim, Sedikides, Constantine and Juhl, Jacob (2013) Nostalgia as a resource for psychological health and well-being. Social and Personality Psychology Compass, 7 (11), 808-818. (doi:10.1111/spc3.12070).

Sedikides, Constantine and Wildschut, Tim (2022) Nostalgia across cultures. Journal of Pacific Rim Psychology, 16. (doi:10.1177/18344909221091649).

Vaccaro, A.G., Kaplan, J.T. & Damasio, A. (2020. Bittersweet: The Neuroscience of Ambivalent Affect. Perspectives on Psychological Science, 15(5), 1178. DOI: https://doi.org/10.1177/1745691620927708

Werman, D. S. (1977). Normal and pathological nostalgia. Journal of the American Association, 25, 387–398.

Wildschut, T., Sedikides, C., Arndt, J., & Routledge, C. (2006). Nostalgia: Content, triggers, functions. Journal of Personality and Social Psychology, 91(5), 975–993. https:// https://doi.org/10.1037/0022-3514.91.5.975

(فهرست کامل منابع در بخش پایانی نوشته درج خواهد شد )

ارتباطات و رسانه, يادداشتها نظر دهید

■ نوستالژی: بررسی مفهومی و کارکردها (1)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 18th ژوئن 2024

دکتر محمود بابائی

یادش به خیر… اون موقع‌ها، نزدیک شب عید که می‌شد، پدرمون صدامون می‌کرد که حاضر بشید بریم بازار براتون لباس نو بخرم… بازار که می‌رفتیم، چشممون به تابلوی لباسفروشی‌ها بود که یه جایی بریم که لباسای شیک داشته باشه. فکر می‌کردیم اگه اسمش که مدرن باشه، حتمن لباسای شیک داره… آخرشم بابا به جیبش نیگاه می‌کرد و کار خودش رو می‌کرد. البته یه نیم‌نگاهی هم به سلیقه ما داشت… چه لذتی داشت وقتی فروشنده لباس “پرو” شده رو دستمون می‌داد و می‌گفت: “مبارکتون باشه” . انگار همه خوشی‌های دنیا مال ما بود… چقدر ما خوشبخت بودیم! … تازه بعدشم سوار یه تاکسی بنز زرد رنگ می‌شدیم که بریم چلوکبابی “اعیان”!  ما فقط عیدا اونجا می‌رفتیم! عید به عید… دود کباب همه دکان رو گرفته بود؛ ما از وسط دکان عبور می‌کردیم و می‌رفتیم طبقه بالا… ده دقیقه‌ای که می‌نشستیم، کباب رو توی سینی بزرگ می‌آورد… وااای کباب، لباس نو… تازه عید و عیدی گرفتن هم در پیشه… چه روز و روزگار آروم و خوبی داشتیم، واقعن یاد اون زمان به خیر…بعدشم مهمونی و بازی و جمع شدن فامیلا دور هم دیگه

تبیین مفهوم نوستالژی

نوستالژی به احساس اشتیاق افراد به دوره های گذشته و ارتباط عاطفی بین گذشته و حال افراد اشاره دارد. مفهوم نوستالژی از گذشته تا امروز به گونه‌های مختلف تعریف شده است. این واژه، برای اولین بار توسط یوهانس هوفر در سال 1688 برای توصیف علائم جسمی و روانی مزدوران سوئیسی که از وطن خود دور بودند، استفاده شد. اما مفهوم این واژه در گذر زمان دستخوش تغییر شد.

در نگاه نخست، نوستالژی، نوعی اشتیاق و تعلق ما به مکان است؛ آرزوی بودن در یک مکان خاص و دلبستگی به آن. اما ماهیت این تعلق خاطر، در واقع اشتیاق به زمان است و نه  مکان. به‌جای تمرکز بر مکان‌های افسانه‌ای، در حقیقت ذهنیت خود را درباره زمان‌های اسطوره‌ای آشکار می‌کنند. زمان‌هایی که برای ما شکوه و جلوه بی‌همانندی داشته و یگانه بوده و غیرقابل تکرار.  گذشت زمان، رؤیاها و آرزوهای ما را دستخوش تغییر می‌کند تا پرنده ذهنمان به دوران گذشته پرواز کند و به حسرت یاد کند: آن فرصت‌ها و شکوهی که بود و اکنون نیست.

بدین‌سان، نوعی اسطوره‌سازی و طغیان در برابر برگشت‌ناپذیری زمان، رخ می‌دهد و گذشته، به اسطوره تبدیل می شود. زمان، بر خلاف فضا/مکان، هرگز قابل بازگشت. زمان برگشت ناپذیر است؛ نوستالژی واکنشی به این واقعیت حسرت بر انگیز است. دلتنگی برای گذشته، ترکیبی از تلخی و شیرینی، گمشده و یافت شده، دور و نزدیک، نو و آشنا، نبودن و بودن است. گذشته ای که تمام شده و رفته و ما از آن دور شده ایم یا در حال حذف شدن هستیم، با جادوی نوستالژی برای مدت کوتاهی دوباره آنرا فرا می‌خوانیم.

نوستالژی شناخت و احساسات را دوباره تنظیم می کند تا دست‌کم آسایش و امنیت ذهنی و حسی برایمان ایجاد کند. ممکن است گذشته‌ای که آنرا شیرین و رؤیایی می‌دانیم، در واقع چنین نبوده و ما برای آرامش خود، زشتی‌ها و پلشتی‌هایش را می‌زداییم و آنرا پر از شیرینی و زیبایی می‌کنیم و می‌شود: «روزهای خوب گذشته». اما تفاوت ندارد. مهم ساخته‌های ذهنی ما از «آن دوران..» است نه واقعیتی که بوده. در ادامه بازهم به این نکته اشاره خواهیم کرد.

متن کامل بخش 1

.

ارتباطات و رسانه, تولید محتوا, يادداشتها نظر دهید

■ تحلیلی بر رابطه هویت جنسیتی جوانان با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی

ارسال شده توسط محمود بابايي در 1st نوامبر 2022
 نوع مقاله : مقاله پژوهشی
  • مرضیه امیربیکgender identity

    دانشگاه علوم تحقیقات تهران/ ساختمان علوم انسانی/گروه علوم اجتماعی/ دانشجو دکتری مشهد/ دانشگاه غیرانتفاعی آرمان رضوی/ گروه علوم

  • محمود بابایی

 پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران/استادیار پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران.

چکیده

زمینه و هدف: اینترنت به عنوان یک فن‌آوری نوین ارتباطی باعث تحولات پیچیده و سریع در روابط انسانی و الگوهای ارتباطی شده است و تأثیر شگرفی بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جوامع کنونی دارد. با توجه به گسترش شبکه های اجتماعی مجازی در بین جوانان من جمله فیس بوک، این تحقیق بر آن است که به ارائه تحلیل از رابطه این شبکه‌ها بر هویت جنسیتی جوانان، بپردازد.
روش: پژوهش حاضر با رویکرد کمی و از نوع پیمایش می باشد و داده های مورد نیاز از نمونه 248 نفری جمعیت آماری دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد و از طریق نمونه گیری طبقه ای جمع آوری گردیده است.
یافته ها: یافته های این بررسی نشان میدهد رابطه‌ی مثبتی بین بازتاب طرح ‌واره‌های جنسیتی در شبکه‌های اجتماعی مجازی و هویت جنسیتی در زنان و مردان وجود دارد. همچنین رابطه‌ی مثبت و معنادار بین جامعه پذیری جنسیتی در رسانه اجتماعی مجازی از طریق بازنمایی از نقش‌های جنسیتی و هویت جنسیتی گروه زنان را نشان می‌دهد در حالیکه در مورد گروه مردان رابطه‌ی معناداری حاصل نشده است. سایر نتایج نشان می دهد، هرچه میزان فعالیت در رسانه‌های اجتماعی مجازی افزایش بیاید، میزان پذیرش و تعلق به هویت جنسیتی زنانگی کاهش می‌یابد، اما این رابطه در مورد مردان وجود ندارد.

کلیدواژه‌ها

    • شبکه های اجتماعی مجازی
    • هویت جنسیتی
    • طرحواره های جنسیتی
    • جامعه پذیری جنسیتی

مرضیه امیربیک; محمود بابایی. “تحلیلی بر رابطه هویت جنسیتی جوانان با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی”.مطالعات راهبردی ارتباطات. مرداد 1402.

متن کامل مقاله:

https://rcc.soore.ac.ir/article_253925_74fd3c11350d8c90b1d93979d9a1a13c.pdf

در تلگرام: https://t.me/mahmoud_babaie/117

 

منبع:فصلنامه مطالعات راهبردی ارتباطات http://rcc.soore.ac.ir/article_253925.html

ارتباطات و رسانه, تولید محتوا, فضاي سايبر نظر دهید

■ مقدمه‌ای بر پروفايل‌هاي شخصي در اينترنت: نگاهي تحليلي به الگو‌ها و نقش ارتباطي

ارسال شده توسط محمود بابايي در 1st آوریل 2022

♦ درباره این نوشته: نخستین بار نوشتن درباره پروفایل‌ها و نقش ارتباطی آنها را در سال ۱۳۹۴ آغاز کردم. به دلیل شخصی، نوشتن درباره این موضوع رها شد. چندی پیش که یادداشت‌هایم را مرور کردم، دیدم انتشار عمومی نوشته شاید برای کسانی که بخواهند درباره چنین موضوعی پژوهش کنند، ایده یا انگیزه بدهد. از آغاز یادداشتهای نخستین، چند سال گذشته است؛ ممکن است مطلبی را از جایی نقل کرده باشم که نیاز به استناد و اعتباریابی منبع داشته باشد (البته این احتمال کم است). به هر حال، به این یادداشت به منزله پیش‌نویس و متنی برای گرفتن ایده نگاه کنید.

***********

 پروفایل‌های شخصی در اینترنت: نگاهی تحلیلی به الگو‌ها و نقش ارتباطی

اینترنت امکان انتشار اطلاعات شخصی و ارائه آن به مخاطبان را در سراسر جهان میسر می‌سازد. پلت‌فرم‌های شبکه‌‌سازی اجتماعی، امکان «خود- نشری» اطلاعات به شکل مستقیم و تمرکز ویژه بر روی آن فراهم می‌کنند. برخی دیگر نیز به کاربران اینترنت فضایی را اختصاص می‌دهند که امکان انتشار نشر محتوای ایستا یا پویای اطلاعات را فراهم می‌سازد (مانند میزبانی وب سایت‌ها، وبلاگ‌ها، ویکی‌ها، یا خدمات میزبانی وب). افزون بر این، بسیاری از پلت‌فرم‌ها، در اصل، هم خدمات میزبانی محتوا را رائه می‌دهند و هم فرصت‌هایی برای انتشار پروفایل و شبکه‌سازی. با توجه به این گوناگونی، ایجاد محتوای شخصی و پروفایل از سوی کاربران، در بیش از یک پلت‌فرم غیر معمول نیست.

***********

کاربران در شبکه‌های اجتماعی اطلاعات ویژه‌ای را در پروفایل خود درج می‌کنند که مبنای شکل‌گیری شبکه روابط آنان می‌شود؛ در وبلاگ‌ها، سایت‌های سازمانی یا شخصی، و سیستم‌های میکروبلاگ‌نویسی نیز اطلاعات پروفایل‌ها بر پایه نیاز یا تشخیص کاربر منتشر و به اشتراک گذارده شده و با استفاده از پیوند فرامتنی، شبکه‌‌های پروفایل شخصی ایجاد می‌گردد .آنچه که در تحلیل پروفایل‌ها اهمیت دارد، کشف و نمایاندن الگوی درج و تدوین اطلاعات و اهداف ارتباطی نهفته در پروفایل‌ها، با توجه به گونه پلت‌فرم است.  در یک پژوهش  (DÖring, 2006)، نشان داده شده که الگوهای توصیف محتوای پروفایل دانشمندان اروپایی یک سلسله مراتب سه سطحی را تشکیل می‌دهد:

۱) الگوهای محتوا- واحد؛ ۲) الگوهای نمونه-پروفایل؛ ۳) الگوهای پروفایل- شبکه.

این‌که چرا الگوهای انتشار پروفایل گوناگون است؟ و چه ضرورت‌هایی کاربران را وا می‌دارد که در پلت‌فرم‌های گوناگون، اطلاعات را با شکل و محتوای متفاوت درج کنند؟ پرسش‌هایی است که بخشی از آن به الگوی رفتار کاربران پیوند دارد و بخش دیگر به ویژگی‌های پلت‌فرم‌ها.

برای درک جامع‌تر از موضوع، نگاهی به بنیان‌های نظری مرتبط می‌تواند پشتوانه استحکام بحث باشد. در باره ارائه پروفایل شخصی در اینترنت، از سه دیدگاه نظری مرتبط وجود دارد:

  1. نظریه‌های هویت(identity)؛
  2. نظریه های خود- ارائه کنندگی / خود-نمون (self-presentation)؛ و
  3. نظریه‌های ارتباط با واسطه کامپیوتر(computer-mediated communication)

نظریه های هویت به رابطه بین «خود» و محتوا تولید شده در فضای سایبر به عنوان یک «هویت دیجیتال» می‌نگرد (Wynn and Katz, 1997) . افراد می توانند از هویت دیجیتال چندگانه و بی‌ارتباط با هویت عادی، برخوردار باشند؛ (DÖring,1999) . هویت دیجیتال از طریق تعامل با دیگران شکل می‌گیرد.

نظریه خود- نمون، اغلب بر پایه مفهوم مدیریت تأثیرگذاری (impression management) گافمن (Goffman) است. این مفهوم به شکنندگی بسیار کنش‌های بشری اشاره دارد. برای حفظ این کنش‌ها از سوی کنشگران (activists) تمهیداتی اندیشیده میشود که به فنون تاثیر گذاری یا مدیریت تاثیر گذاری معروف هستند. کنشگر با استفاده از این فنون می خواهد که بهترین تاثیر را بر مخاطبان خود  داشته باشد . به کنشگران بقبولاند که نقشش را به خوبی می داند،این نقش برایش بسیار مهم است و بر آن مسلط است.در این فرایند حضار هم به کمک کنشگر می آیند تا به او در اجرای نقشش یاری رسانند. اشتباه های او را نادیده می گیرند و.با رفتار های تعریف شده به کنشگر در مقامی که نقش آن را بازی می کند مشروعیت می بخشند. مدیریت تاثیر گذاری از آن رو اهمیت می یابد که نتایج  اجراهای تئاتری قابل پیش بینی و  همیشه یکسان نیستند(میرزا محمدی، ۱۳۸۸). در واقع، این مفهوم بیانگر ﺷﮕﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﺗﺪﺍﺑﻴﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻨﺶ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻪﻛﺎﺭ ﻣﻲ‌ﺑﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻔﺎﻱ ﻧﻘﺶ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻮﻓﻖﺗﺮﻱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ؛ اینترنت می‌تواند یک محیط نوین برای کاربرد این تدابیر باشد. رویکرد مرتبط دیگری به این نکته اشاره می‌کند که خود-نمون آنلاین، برآمده از یک فرایند مبتنی بر تصمیم‌ است که در آن اقدامات سطح خرد (مانند بخش‌های وبلاگ نویسی فردی) در تعامل با یک قاب در سطح کلان است(Bukvova, 2012).

نظریه‌های ارتباط با واسطه کامپیوتر، به نقش اینترنت به عنوان واسطه/ رسانه ارتباطی می‌نگرند. تعامل در فضای سایبر، ویژگی‌هایی متفاوت از تعامل چهره به چهره دارد. ارتباط‌هایی که به واسطه کامپیوتر برقرار می‌شود، غنای اطلاعاتی ارتباط چهره به چهره را ندارد.  اگر چه با وجود ساز و کارهای گوناگون ارتباطی اینترنت، «غنی بودن ارتباط» نیز دستخوش تغییر می‌شود. در عین حال، در ارتباط‌های با واسطه کامپیوتر، کاربر در سطح بالای کنترل ارتباط را در اختیار دارد. این نظریه، با تعامل و فرایندهای ارتباطی مرتبط با پروفایل پیوند دارد. کاربران ناگزیرند برای هر حساب کاربری خود، یک پروفایل جداگانه آماده کنند. انتظار بروز ناهمگونی در این پروفایل‌ها از سوی کابران یا سرویس‌دهنگان وجود دارد. پروفایل‌ها در شبکه‌های اجتماعی عمومی قالب و محتوای ویژه خود دارد و در یک حساب کاربری ایمیل، سیستم‌های پیام فوری،یا وبلاگ‌نویسی از وضعیتی متفاوت برخوردار است. از نظر پویایی نیز، برخی از پروفایل‌ها به تناسب کنش‌های کاربر، به شیوه لحظه‌ای روزآمد می‌شود و در مواردی چون وبلاگ‌نویسی، سایت‌های سازمانی یا سایت‌های شخصی، از چنین پویایی برخوردار نیست. البته همه این‌ها پروفایل‌های آنلاین کاربران هستند. نتایج یک پیمایش(۲۰۱۲ Cortis  et al,) نشان از آن دارد که ۱۶% کاربران همیشه، ۲۰% اغلب، و ۳۸% برخی وقت‌ها، اطلاعات یکسانی را برای امور داد و ستدهای آنلاین مورد استفاده قرار می‌دهند. در سوی دیگر این نسبت برای امور شخصی/اجتماعی متفاوت است. ۱۲% از کاربران همیشه، ۶% اغلب، و ۴۰ برخی از وقت‌ها از اطلاعات پروفایلی یکسان، در این‌گونه کنش‌ها بهره می‌برند.

***********

دشواری‌های مدیریت هویت فردی. ترفند‌های پنهان‌سازی هویت. استفاده از اطلاعات به شکل‌های گوناگون اما با یک هویت دیجیتالی. چون پذیرفتنی است که پروفایلی که در تراکنش‌های مالی آنلاین مورد استفاده قرار می‌گیرد با پروفایل  شبکه‌های اجتماعی یا وبلاگ‌نویسی اطلاعات یکسان نداشته باشند.

ناهمگونی داده‌های پروفایل‌های آنلاین دشواری‌هایی را به دنبال دارد؛ نخست این‌که استانداردهای یکسانی برای مدل‌سازی داده‌های پروفایل‌های آنلاین وجود ندارد، از این رو، بازیابی و ادغام یکپارچه اطلاعات شخصی ناهمگن، یک کار دشوار است. دشواری دوم، ماهیت برخی از داده های شخصی در اکوسیستم‌های جامعه دیجیتالی، مانند تماس شناخته شده (منابع) و اطلاعات مربوط به حضور، پویا است. برای رفع این مشکل، ایجاد یک قالب استاندارد که هم برای داده‌های پویا و هم داده‌های ایستا مناسب باسد، ضروری است.

***********

بر اساس طرح کورتیس و همکارانش (Cortis  et al, 2012)، پروفایل‌های آنلاین با چهارفرایند پیاپی سروکار دارند. گام نخست، بازیابی داده‌های پروفایل‌های کاربران از حساب‌های کاربری گوناگون آنلاین مانند فیس‌بوک، تویتیر، و سپس فراخوانی داده‌ها با استفاده از رابط برنامه‌نویسی نرم‌افزار (Application Programming Interface: API) است.  در بازیابی، مقوله‌هایی مانند اطلاعات مرتبط با هویت کاربر و اطلاعات مربوط به شبکه‌ اجتماعی که کاربر به آن پیوسته است ، پست‌های آنلاین به اشتراک گذارده شده و در پیوند با ارتباط‌های کاربر، مورد توجه قرار می‌گیرد. دوم، نگاشت داده‌های بازیابی شده در چهارچوب سلسله مراتبی از مفاهیم مهم و مرتبط توصیف شده در پروفایل است. سوم، تطبیق ویژگی‌های پروفایل کاربر است که باید به کمک دانش زبانشناسی به لحاظ تحلیل زبانشناسانه، تطبیق نحوی،  بسط کاوش معنایی، وزن‌دهی ویژگی های مندرج در پروفایل کاربر انجام گیرد. و چهارم، تطبیق پروفایل آنلاین و ایجاد یکپارچگی و ارتباط درونی بین اجزای آن بر اساس معیار تعیین شده در وزن‌دهی است.

***********

بسیاری از سرویس‌های موجود در اینترنت بر پایه پروفایل و شناسایی کاربر ارائه می‌شود. مدل‌های شکل‌گیری و درج داده‌های کابران در پروفایل‌ها یکسان نیست؛ اگرچه کاملاً متفاوت نیست و می‌توان شباهت‌هایی را در آن‌ها مشاهده نمود. اگر چه سرویس‌دهندگان بزرگ خدمات مبتنی بر وب، نوعی یکپارچگی در شیوه دسترسی کاربران ایجاد کرده‌اند. در این سیستم‌ها، پروفایل کاربران یکبار شکل‌گرفته و دسترسی وی به سایر خدمات با ارجاع به همین پروفایل، امکان‌پذیر می‌شود. گوگل پس از ورود کاربران به سیستم پست الکترونیکی، دسترسی و استفاده از کلیه سرویس‌های انتخابی کابران، مانند وبلاگ‌نویسی (بلاگ‌سپات)، گوگل درایو و همه سرویس‌های ابری، شخصی‌سازی جستجو، ایجاد صفحه شخصی، پیوستن به شبکه اجتماعی گوگل‌پلاس، و … را مجاز و میسر می‌سازد.

***********

در فضای واقعی، برداشت‌های ما از افراد بر پایه رفتار مشهود آنان و با توجه به شاخص‌های پذیرش شده ما انجام می‌شود. به نوعی، بر اساس شواهد به پیشداوری می‌پردازم و در تعامل بیشتر به اصلاح داوری و بازبینی اطلاعات ذهنی پیشین خود می‌پردازم. چنین فرایند به ظاهر ساده‌ای، دارای پیچیدگی بسیاری است.

در فضای سایبر، مردم از طریق پروفایل‌ها یکدیگر می‌شناسند و سپس ارتباط برقرار می‌کنند. همانند وضعیت فضای واقعی، شناخت افراد از این طریق نیز دارای پیچیدگی‌های ویژه‌ای است. یک پروفایل واقعی به برداشت دیگران کمک می‌کند که همانند فضای واقعی به پیش‌بینی و ارزیابی شخصیت کاربر، یا محتوای سایبری کابران، مانند وبلاگ یا سایر رسانه‌ها بپردازند.

یک پروفایل کامل، منجر به برداشت‌های شفاف‌تری از کاربران می‌شود و امکان ارتباط و پیش‌بینی هزینه و سود آن را برای دیگران فزونی می‌بخشد. ابعاد گوناگون شخصیت، علایق، و ویژگی‌های فردی شناخته شده و تردید و ابهام در تعامل کاهش می‌یابد.

***********

پروفایل به معنای واقعی عبارتست از مجموعه یا ویترینی از ویژگی‌های فردی که معرف او به شمار می‌رود. اما، این نگاه می‌تواند گسترده‌تر و فراگیرتر باشد؛ یعنی نه تنها پروفایل را شامل ویژگی‌های فردی بدانیم، بلکه مجموعه رفتارها و تعامل‌های کاربران در فضای سایبر را بخشی از پروفایل محسوب کنیم. بدین‌سان است که امکان شناخت کامل‌تر از افراد در فضای سایبر فراهم می‌گردد. پست‌ها، کامنت‌ها، پیام‌ها، اشتراک دیدگاه یا محتوا، رای مثبت یا منفی، پیشینه بازدیدها، پیشینه جستجوها، تماس‌ها و ارتباط‌ها، حجم و سطح تعامل‌، و… جملگی بخشی از پروفایل کاربر هستند که به شناخت دیگران از وی کمک می‌کند. رفتارهای کاربران  وقتی در پیوند با هویت‌هایِ پروفایلیِ متعارفِ آنان قرار گیرد، وضعیت نوینی را برای سناریوهای رفتاری آتی کاربران ایجاد می‌کند. تعامل با هویت مستعار، نمی‌تواند بر پایه ماندگاری استوار بوده و  پایدار بماند.

***********

موضوع پارادوکسیکال در این میان، نادیده گرفته شدن مرزهای حریم خصوصی در شکل‌گیری پروفایل جامع کاربران است. مفهوم متعارف حریم خصوصی در فضای سایبر، از پیچیدگی بسیاری برخوردار است. بدین معنی که از اتصال کاربر به اینترنت، دریافت اطلاعات کاربران توسط فراهم کنند‌دهندگان سرویس‌های ارتباط با اینترنت آغاز می‌شود و کلیه فعالیت‌های آنان در قالب یک فایل لاگ ذخیره می‌شود. آنچه که به عنوان قواعد مربوط به حریم خصوصی در سایت‌ها درج می‌شود، هشدارهایی در همین زمینه است؛ و این که اطلاعات گردآوری شده از شما به عنوان یک فرد، بدون اجازه، در معرض دید دیگران قرار نمی‌گیرد. اما به هر حال مجموع پروفایل‌های کاربران به عنوان یک هدف درآمدزا همواره مورد توجه سرویس‌دهندگان است: درآمد ناشی از فروش اطلاعات مربوط به علایق کاربران در شبکه‌های اجتماعی و کاوشگرها.

***********

پیوند بین هویت‌های واقعی و سایبر می‌تواند تفاوت‌هایی احتمالی در شکل‌گیری پروفایل کاربران را قابل پیش‌بینی نماید. هنگامی‌که بی‌اعتماد در فضای سایبر حکم‌فرما باشد، میزان پنهان شدن بیشتر می‌شود و هویت‌های مستعار رونق می‌یابند. هویت‌های مستعار بر آمده از پروفایل‌های مخدوش، ناقص و جعلی است(بابایی، ۱۳۹۱).

شبکه‌های اجتماعی محیط مناسبی را برای ایجاد، کنترل و تغییر هویت کابران ایجاد کرده‌اند. کاربران برای بهره‌مندی از ارتباطات درون شبکه اجتماعی، ناگزیر از تکمیل فیلدهایی در درون پروفایل خود هستند. از نظر شناسایی کاربران، ارزش هر کدام از این فیلدها با یکدیگر برابر نیست. این پروفایل‌ها شناخت نسبتاً خوبی از شخصیت واقعی فرد ارائه می‌کنند. برخی مطالعات هم نشان می‌دهد که دروغ‌پردازی در این فضا به کمینه میل می‌کند (Hancock, Toma and Ellison, 2007).   با تداوم تعامل و افزونی حجم پروفایل، شفافیت هویت دیجیتالی بیشتر می‌شود.

جدای از پیشینه رفتارها و کنش‌ها، پرسش این است یک  پروفایل‌های متعارف، باید دارای چه حجم و کیفیتی از اطلاعات باشد تا آیینه شخصیت کاربران تلقی گردد؟ و دوم این که چه عناصری در پروفایل، نقش پررنگ‌تری در معرفی کاربران ایفا می‌کنند؟

منابع

بابایی، محمود (۱۳۹۱) اعتماد در فضای سایبر: شبکه‌های اجتماعی. گزارش طرح پژوهشی. پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران.

میرزامحمدی، علی (۱۳۸۸) مشروح بیوگرافی و نظریه اروینگ گافمن. http://mirzamohammadi.blogfa.com/post-23.aspx

 DÖring, N. (2006), “Personal home pages on the web: a review of research”, Journal of Computer-Mediated Communication, Vol. 7 No. 3.

Bukvova, H. (2012). A holistic approach to the analysis of online profiles.. Internet Research, 22, 340-360.

Cortis, Keith; Scerri, Simon; Rivera, Ismael and Handschuh, Siegfried (2012) Discovering Semantic Equivalence of People behind Online Profiles. Proceedings of the Fifth International Workshop on Resource Discovery (RED 2012).pp. 104-118.

Hancock, J.T., Toma, C., & Ellison, N. (2007). The truth about lying in online dating profiles. Proceedings of the ACM Conference on Human Factors in Computing Systems (CHI 2007), 449-452

ارتباطات و رسانه, فضاي سايبر نظر دهید

■ عوامل تاثیرگذار بر هویت فرهنگی دانشجویان ایرانی عضو شبکه‌های اجتماعی (مطالعه موردی: فیس بوک، تلگرام و اینستاگرام)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 28th نوامبر 2021

محمود بابائی: نویسنده همکار

چکیده

امروزه شبکه‌های اجتماعی مجازی به مثابه بستری برای انتقال پیام‌های فرهنگی نقش مهمی در شکل‌دهی به فرهنگ دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر هویت فرهنگی دانشجویان ایرانی عضو شبکه‌های اجتماعی مجازی انجام شد. نمونه پژوهش385 نفر از دانشجویان پر مصرف شبکه‌های اجتماعی (فیس‌بوک، اینستاگرام و تلگرام) می‌باشند که به شیوه نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شده‌اند. ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته است. بر‌اساس یافته‌ها بین متغیرهای مستقل حضور و تعامل‌، نوع شبکه، انگیزه-های استفاده از شبکه و انگیزه‌های انطباق بین فرهنگی دانشجویان با متغیر وابسته هویت فرهنگی رابطه معنی‌داری وجود دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان می‌دهد انگیزه استفاده از شبکه با 71/0 درصد ضریب مسیر بیشترین و نوع شبکه اجتماعی با ضریب مسیر 14/0 کمترین تاثیر را بر هویت فرهنگی دارد؛ بر طبق مدل نهائی برازش شده در مولفه‌های هویت فرهنگی، نظام اجتماعی با 74/0درصد ضریب مسیر نسبت به زبان با 64/0درصد ضریب مسیر بیشترین تاثیر را از متغیرهای مستقل می‌پذیرد. براساس نتایج لازم است پیش از هر گونه اقدام سیاستگذارانه، تصمیم‌سازی و جهت‌گیری‌های آتی در حوزه شبکه‌های اجتماعی از سوی سیاستگذاران و متولیان امر نیازها و انگیزه‌های دانشجویان چه در حوزه استفاده هدفمند از شبکه‌ها و چه در حوزه انطباق بین فرهنگی به رسمیت شناخته شوند.

کلیدواژه‌ها

  • هویت فرهنگی
  • شبکه‌های اجتماعی
  • دانشجویان
  • عوامل تاثیرگذار

■ اطلاعات کامل و متن کامل مقاله

https://nms.atu.ac.ir/article_13497.html

ارتباطات و رسانه, اطلاعات و دانش‌شناسی, فضاي سايبر 2 نظر

■ پیش‌درآمدی بر پاندمی کرونا و تغییر الگوهای ارتباط: طرح موضوع

ارسال شده توسط محمود بابايي در 22nd می 2021
محمود بابائی

در هنگامه همه‌گیری ویروس کرونا در جهان که منشأ پیدایش آن «جمهوری خلق چین» بود، شاید بررسی و تحلیل ابعاد گوناگون اثرگذاری این پدیده بر رفتار ارتباطی و الگوهای آن، از دقت و عمق زیادی برخوردار نباشد. چراکه هنوز ابعاد تأثر آن به‌طور کامل روشن نیست و حتی پیامدهای نوین آن روزبه‌روز بیشتر نمایان می‌شود. ازاین‌رو، هر سخن و تحلیل را دراین‌باره باید مقدماتی و شایسته نقد دانست.

                             این تصویر از https://www.un.org بر گرفته شده

زندگی با ویروس کرونا، یا به تعبیر دیگر، «همزیستی اجباری» با آن ارتباط‌های رودررو را به کمترین سطح رسانده. انسان‌ها به دلیل نگرانی از سرایت و انتشار ویروس کرونا، از ارتباط چهره به چهره منع شده‌اند. اجتماع‌های کوچک حتی در سطح خانوار، از بین رفته‌اند و گرد هم‌آیی انسان‌ها با محدودیت‌های فراوان روبرو شده است. وقتی می‌گوییم «خانواده‌ها ارتباط چهره به چهره ندارند» معنای آن، این است ارتباط و تعامل در بنیادی‌ترین نهاد جامعه، دستخوش اختلال شده است.

■ آیا این وضعیت بی‌سابقه در زندگی بشر، پیامدی مانند «انزوای اجتماعی» را به دنبال خواهد آورد؟

■ آیا «کارکردهای سنتی خانواده و خویشاوندی» را دگرگون خواهد کرد؟

■ آیا پس از پایان پاندمی کرونا، بازگشت «واقعی» به وضع گذشت امکان‌پذیر خواهد بود؟

■ چه خدشه‌ غیرقابل جبرانی به ارتباط اصیل چهره به چهره در چارچوب خانوار و جمع‌های خویشاوندی وارد خواهد شد؟

■ الگوهای ارتباطی که در دوران پاندمی پذیرفته‌شده، موقتی هستند یا پایدار مانده و جایگزین الگوهای رفتاری گذشته خواهند شد؟

■ آیا برای همیشه نشانه‌های غیرکلامی در ارتباطات درون خویشاوندی را از دست خواهیم داد؟

■ در بستر ابزارهای ارتباطی و رسانه‌های نوینی که در دوران پاندمی کرونا مورداستفاده قرارگرفته، ارتباط حسی واقعی و عمیق تا چه حد امکان‌پذیر است؟

افزون بر بایسته بودن پاسخ به پرسش‌های بالا، اکنون موضوع «آموزش رسمی» نیز ازنظر شیوه اجرا، دستخوش دگرگونی شده است. به‌ناچار، آموزش از راه دور و الکترونیکی و مبتنی بر وب  رایج و جایگزین آموزش رسمی و حضوری شده است. خانواده اکنون باید یک «جابجایی نقش» را هم تحمل کند. با درگیر شدن در «نقش آموزش رسمی»  با دانش‌آموزان وارد چالشی ناخواسته شود. حتی اگر این نقش، به «نظارت و کنترل» محدود شود، بازهم پیامدهای ناخواسته‌ای خواهد داشت. ارتباط‌ روزمره دانش‌آموز با همسالان قطع‌شده و خانواده باید وارد یک چالش چندوجهی با دانش‌آموزان شود.

■ آیا می‌شود گفت خانواده یا همه خانواده‌‌ها توانایی تحمل چنین نقش‌هایی را خواهند داشت؟

■ آیا با گذر از دوران قرنطینه و بازگشت به زندگی عادی، بازگشت دانش‌آموزان به مدرسه و فراگیری آموزش‌های رسمی، بدون چالش و مشکل رخ خواهد داد؟

■ نکته دیگر اینکه دوران قرنطینه اجباری و کاهش حجم و سطح ارتبا‌ط‌های بین خانواده‌‌ها و دیگر نهادهای اجتماعی، نوعی «انزوای اجتماعی» را به انسان‌ها تحمیل کرده است. البته از نگاه آموزشی، انزوای اجتماعی پیامد حتمی آموزش‌های غیرحضوری و مبتنی بر اینترنت هم هست؛ آیا این انزوای اجتماعی،  به زوال خواهد رفت یا پایدار خواهد ماند؟ آیا سلامت روانی مختل شده خانواده، به‌طور کامل قابل‌بازسازی است؟

■ آیا جایگاه خانواده، همچنان گذشته پایدار مانده و کارکردهای خودش را بازخواهد یافت؟

ناگفته نماند که متخصصان با تکیه بر فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی، سخت تلاش کرده اند که راههای ارتباط جایگزین را در اختیار انسان‌ها قرار داده و تا حد امکان سطح ارتباط غیرحضوری را از لحاظ ویژگی‌های ارتباطی ارتقا دهند. شبکه‌های اجتماعی با افزودن ویژگی ها تماس ویدیویی و تصویر و صوتی، یا خلق شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر تماس ویدیویی از نمونه‌های اینگونه تلاش‌ها است.

موضوع این است که در هنگامه پاندمی، به رغم آغاز واکسیناسیون موفق، هنوز هیچ چشم‌انداز روشنی از کیفیت این ابزارهای ارتباطی و ارزیابی کارکرد آنها نداریم. این‌ها، بزنگاه‌هایی هستند که آینده ارتباطات و سازوکارهای آن را دگرگون خواهند کرد. چگونه و با چه کیفیتی؟ دانش ما اکنون اندک است!

در پایان، جنبه‌‌ها و نکات بسیار دیگری وجود دارد که از حوصله یک نوشتاری که هدف آن فقط پرداختن به «طرح موضوع» است، خارج است.

ارتباطات و رسانه, فضاي سايبر, يادگيري الکترونيکي نظر دهید

■ «پژوهش قلابی» در مقیاس جهانی!

ارسال شده توسط محمود بابايي در 8th مارس 2021

مروری بر عملکرد  گلوبال ریسرچ  در زمانه  پاندمی کرونا

محمود بابائی

■ مقدمه

در عصر اطلاعات، گرفتاری بشر فقط افزونگی و بار اضافه اطلاعات نیست! «آلودگی هدفمند» اطلاعات هم هست. سازوکار مناسب و سرعت انتقال اطلاعات، این امکان را به بدخواهان بشر یا بازیگران تمامیت‌خواه و دیکتاتور می‌دهد که با تیره و تار کردن فضای اطلاع‌رسانی، هدفهای خود را دنبال کنند.

رنج بشر در یکسال و اندی که از پاندمی کرونا گذشته بسیار زیادتر شده است. بنا بر قاعده، باید همه چیز در خدمت کاهش این رنج و مقابله با مصیبت شیوع ویروس کرونا قرار می‌گرفت. اما چنین نشد که هیچ؛ در مواردی کسانی، سازمان‌هایی و کشورهایی با تولید اطلاعات دروغ و بی‌پایه، به دنبال سردرگمی بیشتر مردم بودند. انصاف نیست، تلاش این «هیولاهای نقابدار» را آشکار نسازیم و بگذاریم در این زمانه گرفتاری بشر، به جای تولید محتوای اطلاعاتی، به «تولید سم اطلاعاتی» ادامه دهند.

■ گلوبال ریسرچ

«گلوبال ریسرچ» (Global Research) وب‌سایت اطلاع‌رسانی مرکز تحقیقات جهانی سازی (Center for Research and Globalization: CRG)  است که در سال2001 در کانادا بنیانگذاری شد. این سایت  توسط مرکز غیرانتفاعی مطالعات جهانی در مونترال اداره می‌شود. بنیانگذار آن میشل چاساداوسکی، استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه اتاوا در کانادا است.

گلوبال‌ریسرچ خود را «یکی از رسانه‌های خبری پیشروی آلترناتیو در آمریکای شمالی» می‌داند و مسئولیت خود را اینگونه تعریف می‌کند: «پوشش مقالات خبری، گزارش‌های عمیق و تحلیل‌هایی که موضوعات آن به ندرت از سوی رسانه‌های جریان اصلی پوشش داده می‌شوند».

■ بنیانگذار و سلوک فکری‌اش

میشل چاساداوسکی (متولد 1946) اقتصاددان، بنیانگذار و رئیس مرکز تحقیقات جهانی ، استاد بازنشسته‌ای است که از رهبران ضدامریکایی و ضدغرب جهان حمایت می‌کند. در سال 2004  او داوطلبانه به عنوان شاهد رئیس جمهور سابق یوگسلاوی اسلوبودان میلوسویچ در دادگاه  رسیدگی به جرایم و جنایات جنگی از جمله نسل کشی و جنایات علیه بشریت خطاب به او گفت: «شما منبع الهام فوق العاده ای هستید.» پس از آنکه  چاساداوسکی در سال 2010 با کاسترو ملاقات کرد، وی گفت: من مردی با صداقت فوق‌العاده ، با ذهنی فعال و شوخ‌طبع را کشف کردم که در جزئیات دقیق سخنان خود، به پیشرفت اجتماعی و پیشرفت کلی بشریت متعهد بود …. فیدل، روزانه چندین ساعت را صرف خواندن تعداد زیادی از گزارش های دقیق مطبوعات بین‌المللی می‌کند. کاسترو به او گفته است که از مقاله‌های «گلوبال ریسرچ» هم استفاده می‌کند!

نگرش متمایل به ایدئولوژی مارکسیسم در نوشته‌ها و کنش‌های بنیانگذار «گلوبال ریسرچ» کاملاً آشکار است. ضدیت ایدئولوژیک با غرب، تقدیس نهادها و رژیم‌های تمامیت‌خواه، رویه  ثابت این مرکز از آغاز تا کنون بوده است. در ده سال نخست فعالیت خود، تعداد زیادی نویسنده از سراسر جهان پیرامون خود گرد آورد و عملاً به پای ثابت پروپاگاندای روسیه شد و  بازیگری نقابدار که در اکوسیستم ضداطلاعات روسیه تنفس می‌کند. نویسندگان اصلی(شاید هفت نویسنده) گلوبال ریسرچ، با گرایش‌های آشکار به روسیه و هسته‌های پروپاگاندای روسی، از  بیش از یکصد مقاله منتشر شده در این سایت را نوشته‌اند! استعدادهایی که چاساداوسکی در «گلوبال ریسرچ» گرد‌هم آورده، در تئوری توطئه و نظریه‌پردازی متوهمانه سرآمد هستند.

Michel Chossudovsky

میشل چاساداوسکی

چاساداوسکی هرگز از «رفیق» دیگر آسیایی یعنی چین کمونیست هم غافل نبوده و بطور مستمر به لحاظ تولید محتوا و همکاریهای فکری، با حزب کمونیست چین و «روزنامه مردم» پیوند داشته است.

آنها بسته‌های جالبی از «نظریه‌های توطئه» (افسانه‌های جعلی) را در آرشیو خود دارند. همانند نئومارکسیست‌های سرخورده و خیالاتی، به پرورش اندیشه‌هایی رو آوردند تا همانند سلف خود در احزاب کمونیست، بشر را از واقعیت دور و به سراب توهم مارکسیستی و جنون غرب‌ستیزی بکشاند.

■ تولید توهم و جعل

آنها بر پایه تئوری‌های توطئه ویژه خود،  اطلاعات انبوهی درباره رخدادهایی مانند 11 سپتامبر، پدیده گرم شدن کره زمین، جهانی‌سازی و ویروس کرونا تولید کردند. حتی درباره چرایی و ریشه‌های انقلاب اسلامی 1357 ایران، گرونگانگیری دیپلمات‌های امریکایی در ایران،  هم نکات عجیبی منتشر کرده است. مقاله‌ها و کتاب‌های چاساداوسکی نیز پر است از اندیشه‌هایی که کاملاً از واقعیت دور است و مستند به «شبه‌فکت»هایی است فقط برای خودش قابل دسترس است نه همگان! گمانه‌زنی نامعتبر درباره تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین، که آن را  یک پروپاگاندای رسانه‌ای می‌داند و واقعیت ندارد. کره شمالی را سرزمین دستاوردهای انسانی، عشق و لذت دانسته و  ۷۵ درصد آب‌های نوشیدنی آمریکا به ماده سرطان‌زادی کرومینیوم ۶ آلوده است و… . ادعاهایی مانند این که واکسیناسیون تلاشی برای از بین بردن مردم است و دولت‌ها با همکاری شرکت‌های بزرگ داروسازی، با مخفی‌کردن حقایق درباره واکسیناسیون، جان شهروندان را به خطر می‌اندازند!

رویکردهای چاساداوسکی و همکارانش که معطوف به ضدیت با جهانی‌سازی است، طرفدارانی پیدا کرده که نه به لحاظ منطق و ژرفنگری وزنه‌ای هستند و نه به لحاظ کمیت، دارای اهمیت!

روایت‌های عجیب و ناسازگار با واقعیت که نه قابل راستی آزمایی هستند و نه مستند، یک اصل ثابت در تولید محتوای این سایت و رویکرد کلی مرکز است. جالب آن است که تئوری‌ةای توطئه نویسندگان و اندیشه‌ورزان این مرکز، تا کنون هیچ کاندیدای خاصی را در چین، روسیه، کوبا، کره شمالی، ونزوئلا نیافته‌اند که مسبب آلام بشر باشد. همه خوابهای کابوسی این تیم، درباره غرب و امریکا است. طبیعی است که مخاطبان این سایت که با همکاری مراکز و هسته‌های پیدا و ناپیدا، مطالبش بازنشر می‌شود، از واقعیت‌های مربوط به گلوبال ریسرچ و گردانندگان بی‌خبر هستند و شاید این بی‌خبری، ضرورت انتشار واقعیت‌ا را درباره فعالیت‌های این مرکز و وب‌سایت آن بیشتر می‌کند.

در هنگامه شیوع کرونا با منشأ کشور چین و غافلگیر شدن جهان، به خاطر پنهان کردن واقعیت توسط دولت چین کمونیست، و اطلاع‌رسانی بسیار دیرهنگام این کشور، گلوبال ریسرچ ، تلاش کرد، نورافکن خود را به سویی بتاباند که هیچ ردی از حزب کمونیست چین نیست. به جای نورافکندن به هیولای واقعی، به توهم‌پراکنی و نشان دادن سایه‌های هیولاهای ذهنی‌شان رو آوردند.

■ پرسش‌های جالب

آنان پرسش‌هایی را مطرح کردند که بدبختانه، مورد استناد هم قرار گرفت و بخشی دیگر از واقعیت فعالیت‌های گلوبال ریسرچ روشن شد. مثلاً استناد به سخنان رئیس مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌ها در امریکا که در در کنگره گفته بود، از نظر علمی ممکن است بیمارانی که قبلاً فکر می‌کردیم به آنفلوانزا مبتلا شده‌اند، کرونا داشته‌اند اما ما تشخیص نداده‌ایم، گلوبال ریسرچ همین را شاهدی بر ادعای خود مبنی بر «جنگ بیولوژیک» امریکا می‌داند! و در ادامه این پرسش که چرا با اینهمه فناوری پیشرفته، تشخیص نداده‌اند؟! چرا تیم اعزامی به مسابقات ارتش‌های جهان در ووهان چین نتیجه خوبی کسب نکرده؟! چرا امریکا در سال 2۰19 مانور مبارزه با پاندمی برگزار کرده؟! چرا برخی بیماران کشورهای کره جنوبی، ژاپن، ایتالیا و ایران هیچ تماسی با چین نداشته‌اند؛ پس، از کجا این ویروس به آنها منتقل شده؟! و در پایان به این پرسش می‌پردازد که اگر امریکا در فیلمهای هالیوودی‌اش به نجات‌بخش بودن و قهرمان بودنش در نجات جهان می‌پردازد، حالا این قهرمان نجات‌بخش کجاست؟ که این آخری پرسش خنده‌داری هم هست. البته استعداد توهم‌زایی‌شان در همین حد است. اساساً پرسشها، بی‌نیاز از پاسخ هستند!

پایگاه «رشنال‌ویکی» (Rationalwiki) که به دنبال معرفی منابع شبه‌علم و ضدعلم است، درباره‌اش می‌نویسد: «گلوبال‌ریسرچ یک وب‌سایت «ضدغرب» است که نمی‌تواند تحلیل‌های جدی و مزخرفات بی‌اعتبار را از هم تشخیص دهد؛ بنابراین هر دو را منتشر می‌کند.».

از مراحل اولیه شیوع ویروس کرونا ، تئوری های توطئه در مورد منشا و مقیاس بیماری در سیستم عامل های آنلاین منتشر شد.در این میان ادعای دروغین مبنی بر اینکه این ویروس بخشی از «برنامه مخفی سلاح های بیولوژیکی» چینی است، و ادعای بی پایه مبنی بر فرستادن ویروس کرونا به ووهان توسط یک تیم جاسوسی کانادایی-چینی بود.

این ادعا که ویروس توسط بشر ساخته شده است توسط گروه های متوهم و  توطئه گر گونانی در فیسبوک مطرح شده است ، در توییتر هم موجب سردرگمی شد و حتی به تلویزیون دولتی روسیه رسید. ماه ها پس از شیوع، این نظریه‌ها نه تنها فروکش نکردند بلکه ادعاهای جدید و تأیید نشده‌ای نیز توسط مقامات دولتی ، سیاستمداران ارشد و رسانه های چین و هسته‌های پروپاگاندای آنها مطرح شده‌اند.

ژائو لیجیان ، سخنگوی «عصبانی مزاج» وزارت امور خارجه چین ، بارها و بارها این ایده بدون سند را تبلیغ کرده است، مبنی بر اینکه کووید-19 (Covid-19 ) ممکن است از ایالات متحده باشد. در تاریخ 12 مارس 2020، وی در توییتی گفت که شاید این ارتش ایالات متحده بوده است که ویروس را به ووهان چین آورده است .

یک روز بعد ، وی در توئیتی مقاله ای را از وب سایت گلوبال ریسرچ با عنوان «شواهد دیگری مبنی بر ایجاد ویروس در ایالات متحده» منتشر کرد و از کاربران خواست آن را بخوانند و به اشتراک بگذارند. جالب است بدانید که مقاله آن زمان حذف شد.

سیکل جالبی طراحی شده: عمال پروپاگاندا، برای سیاستمداران محتوا تولید می‌کنند و لابد سیاستمداران هم به دنبال پشتیبانی و جبران محبت هستند! روزنامه چینی گلوبال تایمز نیز همان حرفهای آقای ژائو را منتشر کرد. ادعاهای آقای ژائو همچنین توسط تعدادی از سفارتخانه های چین و کاربران شبکه های اجتماعی در مناطق مختلف جهان مطرح شده است.

چرخه اطلاعات، هنگامی که از دالانهای تاریک و مخوف سیاست و سیاست‌زدگی و جاسوسی و جاسوس‌بازی می‌گذرد، وقتی پادوهای پروپاگاندای دولتی، برای انحراف فکر و ذهن مردم، محتوای دروغ و غیرواقعی تولید می‌کنند، ذره‌بین‌های پژوهشگران باید قوی‌تر شود و نگذارند به نام پژوهش، محتوای دلخواه دولت‌های سرکوبگر نشر و بازنشر شود. مرکز پژوهش برای جهانی‌سازی، به نظر می‌رسد بیشتر یک پاتوق کارگزاران دانشگاهی اردوگاه مارکسیسم، نئومارکسیم، فرانکفورتیسم و روسیه و چین کمونیست است و نه یک مرکز پژوهشی. یک مرکز پژوهشی، کارش تکیه بر اسناد غیرقابل انکار است نه داده‌های از پیش دیکته شده.

چنین است که این مرکز پژوهش قلابی، تبدیل به یکی از هسته‌های بدنام تولید اطلاعات نادرست درباره پدیده‌ها و رخدادهای جهانی شده است. ممکن است کسانی همانند گردانندگان این مرکز و رسانه متعلق به آن فکر کنند؛ اما، بدانند که استناد به محتوای تولید شده توسط این منبع، زیانش بیش از نفع آن است.

گلوبال ریسرچ یک مجموعه وابسته و منشأ اطلاعات دروغ  است با چاشنی فریبکاری. با آگاهی‌دهی، چرخه ناسالم اطلاعات را قطع کنیم.

منابع اصلی:

 

  • Global Research: Center for research on Globalization

https://www.globalresearch.ca/

  • GEC Special Report: August 2020 Pillars of Russia’s Disinformation and Propaganda Ecosystem

https://www.state.gov/wp-content/uploads/2020/08/Pillars-of-Russia%E2%80%99s-Disinformation-and-Propaganda-Ecosystem_08-04-20.pdf

  • Coronavirus: US and China trade conspiracy theories

https://www.bbc.com/news/world-52224331

  • Rationalwiki

https://rationalwiki.org/wiki/Globalresearch

ارتباطات و رسانه, تولید محتوا, فضاي سايبر, نشر الکترونيکي یک نظر

■ چشین / کشین … خانه‌ من

ارسال شده توسط محمود بابايي در 30th دسامبر 2020

منوگرافی /مونوگرافی یا تک‌نگاری روستای کشین در همدان

منوگرافی یا تک‌نگاری روستای کشین در همدان، موضوع پایان‌نامه دوره لیسانس من بود (آن‌زمان نوشتن پایان نامه در دوره لیسانس الزامی بود).

با انگیزه فراوان کارم انجام دادم و نتیجه کار هم مورد توجه قرار گرفت.

تنها خاطره ناخوشایندی که در این‌کار برایم باقی‌ مانده، گم شدن نسخه اصلی پایان‌نامه توسط استاد مشاور بود. در نسخه اصلی اسناد و  عکس‌هایی بی‌همانند و فراموش نشدنی، پیوست کرده بودم. همه از بین رفت. این استاد! البته چندان هم تلاش نکرد تا پیدایش کند!

نسخه پیش‌نویس در اختیارم بود تا پس از سی و چهار سال آن را در سطحی بسیار محدود، منتشر کنم.

با این حال اسناد و اطلاعات و عکس‌های خوبی پیوست این نوشته شده است که بی‌نظر است.

در مقدمه کتاب توضیح داده‌ام که بخش زیادی از اطلاعات منتشر شده در آن را نسل کنونی باور نخواهد کرد. چون تغییرات در چهل سال گذشته عمیق و گسترده بوده است. شاید یکی از ارزشهای کتاب  کشین / چشین هم همین باشد.

زحمت تهیه عکس‌ها را پسر عمه نازنینم جناب آقای کیومرث حیاتی به عهده داشتند

(همین‌جا توضیح دهم که منوگرافی یا تک‌نگاری نوعی مطالعه ژرفانگر است که یک سوژه خاص را در سطحی بسیار محدود، ولی با عمق زیاد مورد مطالعه قرار می‌دهد- «همه چیز، درباره یک چیز» )

کتاب تک نگاری روستای چشین / کشین

امامزاده روستای چشین / کشین همدان

 

نقشه هوایی از روستای چشین / کشین همدان. این نقشه پیش از سال 1363 برداشته شده جاده نوساز کشین / چشین - همدان که در سال 1356 ساخته شدمحل کسب و کار یکی از اهالی روستای چشین / کشین همدان

يادداشتها یک نظر

■ پایان اجرای طرح « تحلیل و طراحی سامانه ملی مدیریت اطلاعات تحقیقاتی (سمات) برای پیشتیبانی…

ارسال شده توسط محمود بابايي در 30th جولای 2020

■ پایان اجرای طرح « تحلیل و طراحی سامانه ملی مدیریت اطلاعات تحقیقاتی (سمات) برای پیشتیبانی بند‌های «ب»، «پ»، و «ت» ماده ۶۴ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺑﺮﻧﺎمه پنج‌ساله ﺷﺸﻢ ﺗﻮسعه ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی، ﺍﺟﺘﻤﺎعی، ﻭ ﻓﺮﻫﻨگی ج. ﺍ. ﺍﻳﺮﺍن و بند «س» ماده ۱۳۲ قانون مالیات‌های مستقیم با رویکرد چابک»

دبیرخانه شورای عالی عتف برخی از وظیفه‌های اجرایی و قانونی شورا را که در مواد ۶۴ و ۱۳۲ قانون تکلیف شده است، با بهره‌برداری از سامانه مشهور به سمات انجام می‌دهد. برای این کار تحلیل نیازمندی‌ها و طراحی سامانه ملی مدیریت اطلاعات تحقیقاتی (سمات) برای پشتیبانی انجام بندهای «ب»، «پ»، و «ت» ماده ۶۴ قانون برنامه ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (برنامه ششم) و ماده یک دستورعمل اجرایی بند «س» ماده ۱۳۲ قانون مالیات‌های مستقیم (موضوع ماده ۳۱ قانون موانع تولید رقابت‌پذیرو ارتقای نظام مالی کشور) انجام می‌شود.

این سامانه برای پاسخگویی به نیازهای شورای‌عالی عتف نیاز به دو بخش سیستم مدیریت فرایندهای کسب‌وکار و سیستم مدیریت مستندات دارد که نیازمندی‌ها و ویژگی‌های آن در زمان انجام طرح روشن خواهد شد.

این سیستم بر پایه دیدگاه بهره‌بردار، بر توسعه سریع آن و با رویکرد چابک، تحلیل و طراحی می‌شود. در این رویکرد گروه طراحی توسعه و بهره‌بردار سامانه در پیوندی پیوسته به درک مشترک از سامانه می‌رسند و در این فرایند، مستندات طراحی را تولید می‌کنند. شناسایی و بررسی نیازهای شورای‌عالی عتف، قوانین و مقررات بالادست این سامانه، طراحی و مدل سازی فرایندهای کاری سیستم، طراحی مفهومی پایگاه داده، طراحی فرم‌های اصلی و ساخت نمونه سامانه از برون‌دادهای کلیدی این طرح است.

کارفرما: پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران ( ایرانداک )
مجری: محمود بابائی
همکار(ان): منصور شیدائی
بهمن ۱۳۹۸
نوع طرح پژوهشی: توسعه‌ای
وضعیت: پایان‌یافته

منبع: ایرانداک

تولید محتوا, نشر الکترونيکي نظر دهید

■این‌روزها و آن‌روزها

ارسال شده توسط محمود بابايي در 29th می 2020

خاطرات محمود بابایی

کتاب این‌روزها و آن‌روزها، دربرگیرنده «یادمانده‌ها»ی من از دوران کودکی تا اکنون است. این نوشته، به گونه‌ای پراکنده، پیش از این به‌گونه دیجیتالی منتشر شده بود. آن نوشته‌های پراکنده، پس از ویرایش و تکمیل و افزودن نوشته‌های نو، اکنون به این شکل در 370  صفحه منتشر می‌شود.

تولید محتوا, نشر الکترونيکي, يادداشتها نظر دهید

■ بررسی ویژگی‌های معنایی و هستی‌شناسانه نظام‌های بازیابی اطلاعات مبتنی بر اصطلاحنامه و هستی‌شناسی

ارسال شده توسط محمود بابايي در 7th اکتبر 2019
المیرا کریمی، محمود بابایی، ملوک السادات حسینی بهشتی
پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک)
چکیده:   (۳۰۷۵ مشاهده)

نظام‌های بازیابی اطلاعات برای افزایش نتایج مرتبط بازیابی شده و کسب رضایت کاربران به دنبال تغییر جستجوی مبتنی بر کلیدواژه به جستجوی مبتنی بر مفاهیم هستند. این نظام‌ها  برای  انجام این کار از ابزارهایی استفاده می‌کنند که بتوانند واژگان را به مفاهیم تبدیل کنند. این امر طی سالیان متمادی زمینه تولید ابزارهایی همچون طرح‌های رده‌بندی، سرعنوان‌های موضوعی، واژگان و اصطلاحنامه‌ها را فراهم آورده است. به تازگی نیز هستی‌شناسی‌ها در تکامل این روند به کار گرفته شده‌اند.

این مسئله که نظام‌های بازیابی اطلاعات مطرح در دنیا که مدعی استفاده از هستی‌شناسی و اصطلاحنامه هستند چگونه از ویژگی‌های معنایی این ابزارها در روند بازیابی اطلاعات خود بهره می‌گیرند، مشکل اصلی است که در  این پژوهش به آن پرداخته شده است. در این مقاله 7 نظام بازیابی اطلاعات با توجه به استفاده از این ابزارها انتخاب شدند، ویژگی‌های معنایی نظام‌ها با بررسی متون در قالب سیاهه وارسی محقق ساخته‌ای ارائه شد. این ویژگی‌ها  5 مقوله کلی جستجوی مفهومی، جستجوی مترادف‌ها، پیشنهاد برای جستجو، استفاده از هستی‌شناسی‌ها و نمایش هستند. پژوهشگر با مشاهده ساختاریافته در قالب سیاهه‌، این ویژگی‌ها را  مورد بررسی قرار داد. با وجود این که این نظام‌ها از این ابزارها برای جستجو و بازیابی اطلاعات بهره گرفته‌اند، اما ویژگی‌های معنایی و هستی‌شناسانه مورد انتظار را نشان ندادند. پایگاه اطلاعاتی اریک و کتابخانه ملی استرالیا بیشترین امتیاز (32 و 24) را در معیارهای بررسی شده به دست آوردند و آرشیو ملی استرالیا و موزه بریتانیاکمترین امتیاز (12 و 13) را داشتند.

واژه‌های کلیدی: جستجوی معنایی، ویژگی‌های معنایی بازیابی اطلاعات، نظام‌های بازیابی اطلاعات، جستجوی مفهومی، جستجوی مترادف‌ها، هستی‌شناسی
متن کامل
اطلاعات و دانش‌شناسی نظر دهید

■ دفاع از رساله دکتری خانم المیرا کریمی

ارسال شده توسط محمود بابايي در 25th سپتامبر 2019

خانم المیرا کریمی، دانشجوی دوره دکتری «علم اطلاعات و دانش‌شناسی» ایرانداک، امروز چهارشنبه سوم مهرماه ۱۳۹۸ از رساله خود با عنوان: «طراحی مدل مفهومی بازیابی اطلاعات کاربرمدار مبتنی بر هستی­شناسی  (مورد مطالعه پایگاه پایان­نامه­های پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران) با موفقیت دفاع کرد

راهنمایی این رساله به عهده من و سرکارخانم دکتر بهشتی بود و داوران آن: آقایان دکتر فریبرز خسروی، دکتر فریبرز درودی، و خانم دکتر علایی

برای خانم دکتر المیرا کریمی موفقیت بیشتر در همه عرصه‌های زندگی آرزو می‌کنم

 

اطلاعات و دانش‌شناسی, تدریس, يادداشتها نظر دهید
نوشته‌های پیشین


    نوشته‌های تازه

    • ■ توهّم همه‌چیزدانی و کفایت اطلاعات
    • ■رسانه‌های اجتماعی و «نوشتن»
    • ■ نوستالژی: بازاریابی، تبلیغات و نوستالژی (3)
    • ■ نوستالژی: بازنگری مفهوم  و کارکردها (2)
    • ■ نوستالژی: بررسی مفهومی و کارکردها (1)
    • ■ تحلیلی بر رابطه هویت جنسیتی جوانان با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی
    • ■ مقدمه‌ای بر پروفايل‌هاي شخصي در اينترنت: نگاهي تحليلي به الگو‌ها و نقش ارتباطي
    • ■ عوامل تاثیرگذار بر هویت فرهنگی دانشجویان ایرانی عضو شبکه‌های اجتماعی (مطالعه موردی: فیس بوک، تلگرام و اینستاگرام)
    • ■ پیش‌درآمدی بر پاندمی کرونا و تغییر الگوهای ارتباط: طرح موضوع
    • ■ «پژوهش قلابی» در مقیاس جهانی!
    • ■ چشین / کشین … خانه‌ من
    • ■ پایان اجرای طرح « تحلیل و طراحی سامانه ملی مدیریت اطلاعات تحقیقاتی (سمات) برای پیشتیبانی…
    • ■این‌روزها و آن‌روزها
    • ■ بررسی ویژگی‌های معنایی و هستی‌شناسانه نظام‌های بازیابی اطلاعات مبتنی بر اصطلاحنامه و هستی‌شناسی
    • ■ دفاع از رساله دکتری خانم المیرا کریمی
    • ■ تحلیل رفتار اصلاح پرس و جوی کاربر براساس ویژگی‌های معنایی: تحلیل لاگ کاربران پایگاه اطلاعات گنج (ایرانداک)
    • ■ شناخت انگیزه استفاده دانشجویان از شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، اینستاگرام و تلگرام
    • ■ دانش ایران: مشارکت ایرانیان در دانش جهان سال ۲۰۱۴
    • ■ توليد محتوا در فضاي سايبر: وبلاگستان فارسی
    • ■ کتابداران، کلیدداران گنج دانش هستند
    • ■ آینده‌ «خواندن» امیدوار کننده است
    • ■ سازوكارهاي ارتباطي در وبلاگستان فارسي
    • ■ محمود بابایی: تکنوکرات مآبانه به یادگیری الکترونیک نگاه کردیم
    • ■ هر اقدامی برای آشتی دادن مردم با کتاب قابل تقدیر است
    • ■ متن کامل سه کتاب نيازسنجي اطلاعات، نشر الکترونيکي، يادگيري الکترونيکي
    • ■استراتژی مجموعه سازی کتابخانه به استراتژی بازار نشر وابسته است
    • ■ اعتماد در شبکه‌ هاي اجتماعي فضاي سايبر
    • ■ کتابخانه در رسانه‌ها
    • ■ فساد در رسانه ها
    • ■ سخنراني مروري بر نشر الکترونيک در جهان
    • ■کاربران اینترنت می‌توانند ساختار گردش اطلاعات را تغییر دهند
    • ■آموزش الکترونیک باید خالی از تعجیل، شیفتگی و بی برنامگی باشد
    • ■ ويژگی‌های رسانه‌‌‌های نوين و الگوهای ارتباطی
    • ■ نشانه‌ شناسي اعتماد در فضاي سايبر
    • ■ همه‌ي عمر دير رسيديم!
    • ■ اعتماد در فضاي سايبر
    • ■ كاربران اينترنت و نمايندگي جامعه
    • ■ حفاظت از خود و ناشناختگي در فضاي سايبر
    • ■ نقد کتاب روان‌ شناسی سایبری
    • ■ رسانه‌‌ هايی دیجیتال : مشارکت‌ پذيری و فناوری محوری
    • ■ نقدي ديگر بر کتاب يادگيري الکترونيکي
    • ■ گفتگويي درباره پیشینه‌ تولید محتوای دیجیتال
    • ■ به ياد استاد
    • ■ درباره توليد محتوا : وبلاگستان فارسي
    • ■ مسئول تولید محتوا کیست؟
    • ■ نقد و بررسي كتاب « نظريه‌هاي جامعه اطلاعات»
    • ■ فضاي سايبر و شبکه‌ هاي اجتماعي: مفهوم و کارکردها
    • ■ تأثير سازوکارهاي ارتباطي اينترنت، بر الگوهاي تعامل کنشگران فضاي سايبر ايران
    • ■ مهارتهاي مورد نياز براي نشر الكترونيكي
    • ■ سخنراني علمي: اعتماد در فضاي سايبر
    • ■ کمپین ها؛ نقاط ثقل جامعه اطلاعاتی
    • ■ اهميت داده‌ هاي شبكه‌ هاي اجتماعي
    • ■ قدرت پنهان شبکه‌هاي اجتماعي
    • ■ دگرگونی‌ های اینترنت: برگشت پذیری رسانه قدیمی در انقلاب رسانه نوین
    • ■ آسيب‌ شناسي پذيرش مسئوليت علمي
    • ■ فضای سايبر و كنشهای ارتباط‍ی
    • ■ رسانه نوين
    • ■ درباره نقد کتاب يادگيري الکترونيکي
    • ■ برای پاسخ به دو نیاز در نشر الکترونیکی
    • ■ درباره فوكسونومي: رده بندي مردمي
    • ■ رسانه اجتماعي
    • ■ فضاي سايبر ايران و الگوهاي گفتماني آن
    • ■ کتاب « یادگیری الکترونیکی »
    • ■ درباره کتاب «نشر الکترونیکی»
    • ■ انتشار كتاب « يادگيري الكترونيكي »
    • ■ فضای سایبر و رفتار سیاسی: انتخابات و اینترنت
    • ■ یادگیری الکترونیکی در سازمان
    • ■ درباره کتاب نیازسنجی اطلاعات
    • ■ شانزدهمين جلسه نقد كتاب نيازسنجي اطلاعات
    • ■ دسته بندی جامع نظریه‌های ارتباطات
    • ■ مهارتهای نشر الکترونیکی
    • ■ سوء تفاهم علمی!
    • ■ فضاي سايبر و الگوهاي گفتماني: نقش سازوکارهاي اينترنت در شكل‌گيري الگوهاي تعامل گفتماني فضاي سايبر ايران
    • حفاظت شده: ■ تکالیف و پروژه‌های دانشجویان دوره دکتری
    • رزومه محمود بابايي
    • @صفحه ویژه دانشجویان
    • ■ اعتماد در فضاي سايبر (متن کامل)
    • ■ ساماندهي نشر الكترونيكي

    کتاب‌ها

    اطلاعات بيشتر

    اطلاعات بيشتر

    اطلاعات بيشتر

    کانال تلگرامی

    ▌ ایجاد تنوع در دسترسی به محتوا، کاری نکوهیده است. اگر چه برای هر محتوایی باید رسانه ویژه و مناسب آن محتوا را یافت و استفاده کرد. به نظرم رسید که برخی از مطالب این سایت این قابلیت را دارد که از راه کانال رسانه‌ اجتماعی «تلگرام» به مخاطبان عرضه بشود. عضویت در کانال اهمیت ندار؛ مهم، ایجاد راههای گوناگون دسترسی است.

    https://t.me/mahmoud_babaie

    © حقوق نشر

     استفاده از مطالب سايت، با ذكر كامل «عنوان»، «نويسنده» و «درج پيوند» آزاد است.
     نقل كامل مطالب يا چاپ آنها منوط به كسب اجازه از نويسنده است.

    ■ رمزینه پاسخ پرشتاب / QR Code


نوشته‌های تازه

  • ■ توهّم همه‌چیزدانی و کفایت اطلاعات
    06 - 02 - 2025
  • ■رسانه‌های اجتماعی و «نوشتن»
    22 - 01 - 2025
  • ■ نوستالژی: بازاریابی، تبلیغات و نوستالژی (3)
    24 - 10 - 2024

دیدگاه‌های تازه

اطلاعات

  • ورود
  • پیگیری نوشته ها با RSS
  • پیگیری پاسخ ها با RSS

Translate >>