• صفحه اول
  • English
  • کانال تلگرامی
  • آلبوم عکس
  • اطلاعات تماس
  • تدريس
  • پيشينه علمي

■ توهّم همه‌چیزدانی و کفایت اطلاعات

ارسال شده توسط محمود بابايي در 6th فوریه 2025

دکتر محمود بابائی

توهّم کفایت اطلاعات (The illusion of information adequacy) یا «توهّم دانایی» یک باور نادرست است که شخصی به‌اشتباه فکر می‌کند موضوعی را به‌طور کامل درک می‌کند، درحالی‌که درواقع، فقط بخش محدود و جزئی از آن را می‌داند. این توهّم اغلب منجر به اعتماد بیش‌ازحد در تصمیم‌گیری، کاهش کنجکاوی و عدم تمایل به جستجوی اطلاعات اضافی می‌شود. این توهّم، هم در بعد فردی و هم اجتماعی و سازمانی می‌تواند پیامدهایی داشته باشد.

نمونه‌هایی از توهّم دانایی

ممکن است فردی پس از خواندن چند مقاله، باور کند که موضوعات پیچیده‌ای مانند سیاست یا اقتصاد را درک می‌کند و نظرات کارشناسان را رد می‌کند. یا یک مدیر ممکن است تصور کند که همه‌چیز را در مورد یک پروژه می‌داند، بدون توجه به نظرات اعضای تیم با دانش تخصصی. در دانشگاه یک دانشجو ممکن است درک خود از یک موضوع را بیش‌ازحد ارزیابی کند که منجر به عملکرد ضعیف در امتحانات یا تکالیف شود. دانش‌آموزی که به‌تازگی حرکت‌ها و اصول اولیه بازی شطرنج را آموخته است. چند بازی انجام داده و حرکت مهره‌ها را می‌داند. ادعای او مبنی بر اینکه که شطرنج‌باز بسیار چیره‌دستی است؛ کسی که با یک یا دو سفر به کشورهای همسایه، خود را کارشناس مسائل جهانی و منطقه‌ای می‌داند؛  دانشجوی سال اول پزشکی، مدعی توانایی تشخیص بیماری و درمان می‌شود؛ این‌ها نمونه‌های  آشکار «توهم همه‌چیزدانی» است.

اگر افراد از آموزش و زمینه‌های مناسب یادگیری بهره‌مند نباشند، ممکن است پتانسیل و دانش‌پایه آن‌ها، به شکل گمراه‌کننده‌ای، احساس «همه‌چیزدانی» درباره موضوع موردنظر به او بدهد.

توهم کفایت اطلاعات

توهّم همه‌چیزدانی بدون پیامد نیست

تکیه‌بر یافته‌های جزئی برای اثبات یک موضوع یا تصمیم‌گیری مهم، بسیار پر ریسک است. اگر «توهم همه‌چیزدانی» با قصد فریب دیگران باشد، پیامدهای آن ناگوارتر می‌شود. کسی که با به خاطر سپردن چند کلیدواژه، قصد تظاهر به «دانستن» و تسلط می‌کند، درحالی‌که از تلفظ درست واژه‌ها هم ناتوان است، با فردی که توهم ساده فردی دارد، بسیار متفاوت است. اگر «توهّم همه‌چیزدانی» آمیخته با نگرش ایدئولوژیک باشد و از این رویکرد برای ایجاد اعتماد ذهنی (عمیق‌تر کردن ایمان و باورهای خود) خود استفاده کند، کارآگاهی‌دهی به او و شفاف‌سازی و «توهّم‌زدایی» بسیار دشوارتر می‌شود.

«همه‌چیزدانی» یک وجه فرهنگی هم دارد. اگر، به هر دلیل، جایگاه دانش، علم، فهمیدن، دانستن و شناختن در جامعه رو به افول بگذارد، جایگاه گروه‌های مرجع علمی متزلزل شود یا از میان برود، و ارزش این مقوله دانش و علم، به ابتذال کشیده شود، پدیده «همه‌چیزدانی» بیشتر رواج پیدا می‌کند. به‌ویژه در حوزه علوم انسانی. بی‌ارزش شدن علم و شناخت و دانش، موجب می‌شود یک فرد عامی با فراگرفتن نکات پراکنده درباره یک موضوع، خود را «صاحب‌نظر» بیابد و به خود جسارت اظهارنظر بدهد. این رفتار اجتماعی اگر نهادینه شود، پدیده «همه‌چیزدانی» در آن جامعه، اپیدمی خواهد شد. با نادیده گرفتن جایگاه دانش و آگاهی و علم، مسائل مهم به ابتذال کشیده خواهد شد.

تئوری ناهماهنگی شناختی

نگاه کردن به این موضوع از زاویه دید «تئوری ناهماهنگی شناختی» (Cognitive Dissonance Theory) ممکن است بتواند گوشه‌ای دیگری از ویژگی روان‌شناختی را توجیه کند. اگرچه، با توجه به محدودیت‌های این نظریه،  باید بااحتیاط بدان نگریست. نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر (1957) نشان می‌دهد که ما یک انگیزه درونی داریم تا همه نگرش‌ها و رفتار خود را هماهنگ نگه‌داریم و از ناهماهنگی اجتناب کنیم. این به‌عنوان اصل سازگاری شناختی شناخته می‌شود. هنگامی‌که بین نگرش‌ها یا رفتارها ناهماهنگی وجود دارد، چیزی باید تغییر کند تا ناهماهنگی از بین برود. مثلاً اگر یک دیدگاه یا خبر جدید، باورها و ارزش‌های پیشین فرد را دستخوش چالش کند و ذهن او را مغشوش سازد، فرد به دنبال راهی است که از این آشفتگی رها شود؛  حال، یا با سازگاری و پذیرش تغییر باشد، یا با توجیه و طرد پدیده جدید.

  تئوری ناهماهنگی شناختی نمی‌گوید که این شیوه‌های کاهش ناهماهنگی واقعاً کار می‌کنند، بلکه می‌گوید فقط افرادی که در وضعیت ناهماهنگی شناختی هستند اقداماتی را برای کاهش میزان ناهماهنگی خود انجام می‌دهند. انسان‌ها برای سازگاری روان‌شناختی درونی تلاش می‌کنند تا عملکرد ذهنی در دنیای واقعی. فردی که ناسازگاری درونی را تجربه می‌کند، ازنظر روانی ناراحت می‌شود و انگیزه کاهش ناهماهنگی شناختی را دارد. با اجتناب از شرایط و اطلاعات متناقض که گمان می‌رود  ناهماهنگی شناختی را افزایش می‌دهد.

«سوگیری تائید» (Confirmation Bias). فستینگر، ترفندهای گریز از ناهماهنگی شناختی را این‌گونه توضیح می‌دهد: «به او بگویید که مخالف هستید و او روی می‌گرداند. حقایق یا ارقام را به او نشان دهید و او منابع شما را زیر سؤال می‌برد. به منطق متوسل شوید و او متوجه منظور شما نمی‌شود.»

پروژه بررسی «توهم کفایت اطلاعات»

این پژوهش بررسی کرد که چگونه ما معمولاً در هنگام تصمیم‌گیری نمی‌توانیم شکاف‌های دانش خود را تشخیص دهیم. به‌طور خلاصه، محققان می‌خواستند بدانند چرا بسیاری از ما (به‌اشتباه) تصور می‌کنیم اطلاعات کافی برای تصمیم‌گیری آگاهانه داریم. این مفروضات بر فرآیندهای تصمیم‌گیری ما درزمینه‌های اجتماعی متعدد، از روابط بین فردی گرفته تا بحث‌های سیاستی، تأثیر می‌گذارد. این تیم – متشکل از پژوهشگران دانشگاه‌های جانز هاپکینز، استنفورد و اوهایو – سناریویی را ایجاد کردند که در آن شرکت‌کنندگان را جدا کردند. یک گروه شاهد، که اطلاعات جامعی در مورد یک موضوع معین دریافت کرد. و یک گروه آزمون که فقط نیمی از این اطلاعات را دریافت کردند. علیرغم داشتن اطلاعات کمتر، اعضای گروه آزمون بر این باور بودند که به‌اندازه گروه شاهد اطلاعات دارند. درنتیجه، آن‌ها به همان اندازه در تصمیم‌گیری احساس شایستگی می‌کردند.

داده‌های این پژوهش، چنین نتیجه می‌گیرد که: مردم بر این باورند که اطلاعات کافی برای اتخاذ یک موضع قطعی یا تصمیم‌گیری آگاهانه بدون توقف در نظر گرفتن آنچه ممکن است ندانند، داشته باشند. پیامدهای این سوگیری تازه شناسایی‌شده فراتر از یک گستاخی ساده است. این پدیده، مرزهای مهم «آگاهی، شناخت، و دانش» را با «ناآگاهی، نفهمیدن، و جهل» را در بین عامه مردم، به هم می‌ریزد. اگرچه این مرزبندی، واقعاً از بین نمی‌رود، اما وجود چنین توهمی، می‌تواند پیامدهای اجتماعی دیرپای و زیان‌باری داشته باشد.

توهم کفایت اطلاعات

کاربران رسانه‌های اجتماعی ممکن است این الگو را در رفتار خود تشخیص دهند: با اطمینان به اشتراک‌گذاری یا اظهارنظر در مقالات پس از خواندن تنها سرفصل‌ها یا قطعات، احساس آگاهی کامل علیرغم از دست دادن زمینه حیاتی. کمی شبیه به تلاش برای بازبینی یک فیلم پس از تماشای نیمه اول است، درعین‌حال احساس می‌کنید که واجد شرایط برای دادن امتیاز قطعی به آن هستید.

پژوهشگران پروژه «توهم کفایت اطلاعات» یادآوری می‌کنند که روی خوش نشان دادن به اطلاعات جدید ممکن است در مورد مسائل ایدئولوژیک که عمیقاً ریشه دارند اعمال نشود؛ جایی که افراد ممکن است به اطلاعات جدید اعتماد نداشته باشند یا سعی کنند آن را مطابق با باورهای موجود خود تنظیم کنند. درعین‌حال که بیشتر درگیری‌های بین فردی مربوط به زمینه‌های ایدئولوژیک نیست.

ازاین‌رو، آیا به‌اندازه کافی برای تصمیم‌گیری می‌دانید؟ شاید. اما اگر مخاطرات بالا باشد، پاسخ ممکن است مستلزم نگاهی دقیق‌تر باشد. با زیر سؤال بردن کفایت اطلاعاتی که درک می‌کنیم، متخصصان ممکن است بینش‌هایی را کشف کنند که در غیر این صورت پنهان می‌ماند و منجر به تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر و انعطاف‌پذیرتر می‌شود.

نتایج این پژوهش،  بر نقش «واقع‌گرایی ساده لوحانه» تأکید می‌کند، یک سوگیری روانی که در آن افراد اصرار دارند که درک آن‌ها از جهان عینی و معقول است. این سوگیری آن‌ها را وادار می‌کند که تصور کنند هرکسی که مخالف است یا اطلاعات کافی ندارد یا به‌سادگی غیرمنطقی است.

اثبات این فرضیه نشان می‌دهد که چگونه توهم کفایت اطلاعات می‌تواند ناامیدی‌ها را تغذیه کند و سوءتفاهم‌ها را تقویت کند. جالب است که برخی از شرکت‌کنندگان از گروه درمان، حتی پس‌ازاینکه در معرض مجموعۀ استدلال‌ها قرار گرفتند، همچنان به باورهای اصلی خود پایبند بودند. محققان از این نتیجه استنباط کردند که وقتی افراد در موقعیتی قرار می‌گیرند، حتی داده‌های ناقص نیز می‌توانند نظرات آن‌ها را تقویت کنند. درنتیجه، تغییر نظر آن‌ها بعداً با همه داده‌ها بسیار دشوارتر می‌شود.

شکستن توهم تعصبِ شناختی

پژوهشگران اصرار دارند که توهم کفایت اطلاعات به‌عنوان یک مانع حیاتی در فرآیندهای تصمیم‌گیری ظاهر می‌شود. اکثر ما به‌طورمعمول متوجه نمی‌شویم که بدون همه حقایق کار می‌کنیم. این می‌تواند اعتماد‌به‌نفس بیش‌ازحد را تقویت کند. و این سوگیری شناختی که گرفتار واقع‌گرایی ساده لوحانه است، درک دیدگاه یکدیگر را برای ما ناممکن می‌کند؛ وزمینه‌های مشترک برای تفاهم و درک واقعیت، از ما دور می‌شود.

در اکوسیستم اطلاعاتی بی‌پایان امروز – جایی که مردم چندین بار در روز اخبار پراکنده یا با جهت‌گیری مغرضانه دریافت می‌کنند، توهم کفایت اطلاعات می‌تواند به سوءتفاهم‌ها دامن بزند و شکاف‌ها را عمیق‌تر کند. مردم معمولاً در نظرات خود ثابت‌قدم می‌مانند، حتی زمانی که بر پایه‌های معیوب بناشده باشند. آگاهی از چند رخداد پراکنده، ممکن است فرد را دچار این توهّم کند که به همه رخدادها اشراف دارد و به خوبی از عهده جمع‌بندی و تحلیل آنها برمی‌آید!

توهم دانایی کل یک سوگیری شناختی است که در آن افراد دانش یا درک خود از یک موضوع را بیش‌ازحد ارزیابی می‌کنند و معتقدند که بیشتر ازآنچه واقعاً می‌دانند. این پرسش باید بازخوانی و تحلیل کرد که چگونه اندکی تردید یا فروتنی می‌تواند ادارک و درک دیدگاه‌های دیگران را تسهیل کند؟ همچنین باید به این پرسش پرداخت که چرا ما تا این حد مطمئن هستیم که «حق با ماست» حتی وقتی اشتباه می‌کنیم؟ ما گمان می‌کنیم که در بسیاری از موقعیت‌های دنیای واقعی، افراد به‌ندرت مکث می‌کنند تا چنین وانمود کنند که تصویرشان از یک موقعیت چقدر کامل است. این کلیشه‌ها، خودشان منشاء توهّم هستند.

نقش مکانیسم‌های روانی

از مکانیسم‌های روانی (Psychological Mechanisms) که در ایجاد توهم دانایی مطلق نقش دارند می‌توان به اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect) اشاره کرد که برپایه آن،  افراد با دانش یا تخصص محدود در یک حوزه اغلب شایستگی خود را بیش‌ازحد ارزیابی می‌کنند؛  به این دلیل رخ می‌دهد که آن‌ها فاقد توانایی فراشناختی برای تشخیص محدودیت‌های خود هستند.

دیگری،  سوگیری تائید است که پیش‌ازاین (تئوری ناهماهنگی شناختی) هم بدان اشاره شد.  افراد تمایل دارند به دنبال اطلاعاتی باشند که باورهای قبلی آن‌ها را تائید کند، و شواهدی را که با نظرات آن‌ها در تضاد است نادیده می‌گیرند و این توهم را تقویت می‌کند که آن‌ها درک کاملی از یک موضوع دارند و خود را در یک موقعیت  برتری توهمی (Illusory Superiority) می‌بینند.

اعتمادبه‌نفس کاذب نیز می‌تواند یک ریشه ایجاد توهم کفایت اطلاعات باشد؛ مردم اغلب توانایی‌ها و دانش خود را برتر از دیگران ارزیابی می‌کنند، حتی زمانی که معیارهای عینی خلاف آن را نشان می‌دهد.توانایی یادآوری اطلاعات و بیان آن‌ها ممکن است افراد را گرفتار این اشتباه کند که درک جامع و شناخت کافی دارند. ممکن است در برخی از فرهنگ‌ها یا گروه‌های اجتماعی، مطلع بودن، آگاه به نظر رسیدن ارزش زیادی داشته و همین امتیاز، ازنظر روان‌شناختی، موجب تشویق افراد به ادعای تخصص و آگاهی کامل شود.

پیامدهای منفی رویکرد توهم دانایی

درآغاز، گفتیم که توهّم همه‌چیز‌دانی بدون پیامد نیست. اعتماد بیش‌ازحد به دانش خود می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های ناقص شود، زیرا افراد ممکن است دیدگاه‌های جایگزین یا اطلاعات اضافی را در نظر نگیرند. کاهش یادگیری پیامد دیگر توهم کفایت اطلاعات است؛ باور اینکه فرد از قبل همه‌چیز را می‌داند می‌تواند کنجکاوی و انگیزه یادگیری چیزهای جدید را از بین ببرد. نیاز به آموزش، پیامد درک عدم‌کفایت اطلاعات و دانش برای تصمیم‌گیری و زندگی است. سیاست‌گذارانی که از توهم دانایی مطلق اجتناب می‌کنند، بهتر می‌توانند با ایجاد تیم‌های مشاوره ، مسائل پیچیده را حل‌وفصل کنند.

در محیط‌های گروهی، افرادی که دانش خود را بیش‌ازحد ارزیابی می‌کنند، ممکن است بر بحث‌ها مسلط شوند، نظرات دیگران را نادیده بگیرند و تنش ایجاد کنند. درزمینه‌هایی مانند پزشکی، مهندسی یا امور مالی، توهم دانایی کل می‌تواند منجر به خطاهای مهم با عواقب جدی شود. نکته منفی دیگر اینکه وقتی دانش آن‌ها به چالش کشیده می‌شود، ممکن است افراد حالت تدافعی پیدا کنند و مانع رشد شخصی و حرفه‌ای شوند.

چگونه توهم دانایی را کاهش دهیم

تقویت «تواضع اطلاعاتی» یا درک این موضوع است که برخی اطلاعات مرتبط ممکن است وجود نداشته باشد. تشویق متخصصان به جستجوی فعال شکاف‌های اطلاعاتی می‌تواند قضاوت را بهبود بخشد و به‌طور بالقوه خطرات را درزمینه‌هایی مانند امنیت سایبری کاهش دهد. در تنظیمات پرمخاطره، صرفاً سؤال در مورد اینکه آیا همه داده‌های حیاتی را در اختیار دارد یا خیر، ممکن است به نتایج بهتری منجر شود.

حرکت روبه‌جلو با فروتنی: پرداختن به این سوگیری ممکن است شامل تشویق افراد به مکث و تأمل در مورد چیزهایی باشد که نمی‌دانند. نویسندگان با درک این موضوع که درک آن‌ها محدود است، استدلال می‌کنند که افراد ممکن است با فروتنی و گشودگی بیشتری نسبت به دیدگاه‌های جایگزین به تصمیم‌گیری نزدیک شوند. این تغییر در طرز فکر می‌تواند باعث ایجاد ارتباط و درک بهتر، چه در روابط شخصی و چه در بحث‌های سیاسی جهانی شود.

هرکسی باید محدودیت‌های دانش خود را بپذیرید و راه را برای یادگیری باز نگه‌دارد؛ کانال‌های دریافت اطلاعات را متنوع کند؛ از دیدگاه‌های گوناگون آگاهی یافته و همواره مفروضات (دانش پیشین) خود را به چالش بکشد و همواره درستی و نادرستی آن‌ها را ارزیابی کند؛ و از موقعیتی که او را گرفتار دگماتیسم می‌کند بگریزد.

باید به‌دقت مراقبت کرد که رفتار و دیدگاه فروتنانه افراطی، موجب از دست دادن «اعتمادبه‌نفس» نشود و از ابتلا به سندرم ایمپاستر (Impostor Syndrome) جلوگیری شود. سندرم ایمپاستر نقطه مقابل توهم دانایی کل است که در آن، افراد باوجود شواهد شایستگی، توانایی‌های خود را دست‌کم می‌گیرند.

منابع:

GAI and LLM Technologies (2024) The Illusion of Knowing Enough: How Assumptions about Information Adequacy Shape Decision-Making: GenAI Conversations. https://complexdiscovery.com/wp-content/uploads/2024/11/Podcast-The-Illusion-of-Information-Adequacy.mp4

ComplexDiscovery OÜ (2024) The Illusion of Knowing Enough: How Assumptions about Information Adequacy Shape Decision-Making. https://complexdiscovery.com/the-illusion-of-knowing-enough-how-assumptions-about-information-adequacy-shape-decision-making

Gehlbach, H., Robinson, C. D., & Fletcher, A. (2024). The illusion of information adequacy. PLOS ONE, 19 (10): e0310216. PLOS One(Public Library of Science; PLoS ) https://journals.plos.org/plosone/article?id=10.1371/journal.pone.0310216 . https://doi.org/10.1371/journal.pone.0310216. 

McLeod, Saul and Guy-Evans, Olivia (2023) October 24, 2023What Is Cognitive Dissonance Theory? In: https://www.simplypsychology.org/cognitive-dissonance.html#Cognitive-Dissonance-Theory (Jan. 4.2025)

توهم-دانستن-همه-چیزدریافت
ارتباطات و رسانه, اطلاعات و دانش‌شناسی, دسته‌بندی نشده, يادداشتها نظر دهید

■ نوستالژی: بازاریابی، تبلیغات و نوستالژی (3)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 24th اکتبر 2024

دکتر محمود بابائی

پیش‌درآمد

«پیکان دایی بود و وانت پیکان عمو. همه سه چهار تا خونواده سوار می‌شدیم، یعنی به زور سوار یا بهتر بگم آویزون می‌شدیم می‌رفتیم تفریح… تابستونا دایی و عمو اصل کار بودن اگه اون پیکان قرمز جوانان خوشگل و پرزرق و برق دایی نبود و اون ژیان ژیگول عمو، تابستون‌مون پاک ضایع می‌شد! دلخوشی‌مون همین بود که تابستون بشه و جمعه‌ها بزنیم بیرون… خوب! البته سینما هم بود… اون پرده سر در سینمای محله‌مون که روزای دوشنبه عوض می‌شد و نمایش فیلم جدید رو اعلام می‌کرد، دیگه همه‌مون رو بی‌طاقت می‌کرد! می‌رفتیم تو نخ راضی کردن بزرگترا که فیلم جدید چه محشریه و …! تا ببرنمون سینما… فیلماش که چه می‌چسبید.. وسط پرده اول، ساندویچ کالباس اصل اصل بود و یک شیشه کانادادرای شیش قرونی…»

نوستالژی و تبلیغات تجاری

نوستالژی در ادبیات بازاریابی برای نشان دادن قابلیت اطمینان و ضرورت و اشتیاق به زمان‌های گذشته مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد . عرضه‌کنندگان کالا و خدمات می‌دانند که خاطرات نوستالژیک، و آنچه «دوران خوش گذشته» را برای مصرف‌کننده یادآوری کند، رضایت او را به همراه دارد. احساسات نوستالژیک ، با تبلیغات مداوم، و تحریک حس نوستالژیک بر نگرش مصرف‌کنندگان به یک «برند» اثرگذار می‌شود. وقتی بین »دوران باشکوه گذشته» و «خوردن، نوشیدن» یک ماده غذایی پیوند ایجاد شود، نوعی عامه‌پسندی و ضمانت برای رونق فروش آن شکل می‌گیرد. تولیدکنندگان و فروشندگان کالا به‌خوبی می‌دانند این پیوند را چگونه باید ایجاد کرد.

در تبلیغات از ابزارها و وسایل برای فراخوان و بیان احساس نوستالژیک خود استفاده می‌کنند. تبلیغ برای کالایی که نماد دورانی شیرین و خوش بوده، به‌خودی‌خود، باید بخش بزرگی از راه طولانی اثرگذاری تبلیغات را طی شده فرض کرد. شاید چندان مهم نباشد که این کالا اصالت دارد و عیناً ویژگی‌های همان برند «دوران خوش و شیرین» گذشته را دارد؛ همان‌قدر که با خاطره‌ای شیرین پیوند خورده و با پیام تبلیغی ارتباط برقرار می‌کند، کفایت می‌کند.

پیکان، اتومبیلی نیمه مونتاژی ایران در دهه‌های 1340 و 1350خورشیدی بود. آیا پیکان اتومبیلی ایده‌آل برای اکنون است؟ آیا ازنظر فنی پیکان اتومبیلی بی‌نقص یا کم نقص بود؟ آیا ازنظر مصرف سوخت و آلایندگی مناسب بود؟ آیا امکانات رفاهی لوازم را داشت؟ آیا ظاهری واقعاً زیبا و دلپسند داشت؟ پاسخ به این پرسش‌ها احتمالاً برای عموم منفی است! اما چرا اکنون پیکان‌سواری برای بسیاری حس نوستالژیک ایجاد می‌کند؟ حتی برای کسانی که اساساً پیکان نداشته‌اند! یک جنبه آن ممکن است در پیوند باکیفیت نازل اتومبیل‌سازی در دوره کنونی باشد، اما اصل ماجرا با یک «روزگار دیگر» و یک فضای زیستی دیگر بازمی‌گردد که پیکان، نماد و وسیله نقلیه یکه‌تاز آن دوران بود.

حتی برای مواد خوراکی هم می‌توان از چنین نمونه‌هایی  یاد کرد. تبلیغ چای، با اشاره به طعم و عطر و رنگ چای در «دوران خوش گذشته»، بیسکویت، پفک، روغن نباتی، و مانند آن‌ها، ازجمله این اقدام‌ها برای بیدار کردن حس نوستالژیک برای فروش کالا باشد. استفاده از نمادهای ذهنی که با یک خاطره شیرین پیوند خورده و یادآور شادمانی و دل‌خوشی است، همواره می‌تواند دستاویز تبلیغات باشد.

کار تبلیغات در چنین حالت‌هایی چندان دشوار نیست. چراکه نه‌تنها نیازمند ایجاد تغییر در باورهای ذهنی جمعیت مخاطب نیست، بلکه ذهنیت او را تأیید می‌کند. در نظریه ناهماهنگی شناختی(Cognitive dissonance) افراد وقتی با پیام‌ها و اطلاعات جدیدی روبرو می‌شوند که با باورهای کنونی او متناقض است، در برابر آن مقاومت می‌کنند، چون باعث نوعی اختلال شناختی در آن‌ها می‌شود. یعنی باید در باورهای پیشین خود تجدیدنظر کند و به یک باور جدید دست یابد. اما نوستالژی راه کوتاهی برای رسیدن به هدف دارد. هیچ نیازمند طی کردن چنین فرایندی نیست.

هر دوره زمانی، نوستالژی‌های خاص خود را دارد. حتی ممکن است حس نوستالژیک افراد یک دوره زمانی، نسبت به زمان گذشته متفاوت باشد. جذابیت‌های نوستالژی در فرهنگ‌عامه، یک استراتژی بازاریابی می‌آفریند که مصرف‌کننده را به مشارکت دعوت می‌کند. رستوران‌های قدیمی که از آن‌ها خاطره داریم؛ مدرسه‌هایی که می‌رفتیم؛ آثار و وسایل قدیمی که در خانه و زندگی‌مان بود؛ شخصیت‌ها و هنرمندانی که دوست داشتیم؛ یادگارهایی که نقش درودیوار بود؛ جملگی در قالب نمایش و فیلم بازسازی می‌شود تا از این جذابیت، سرمایه تولید شود.

کمپین‌های تبلیغاتی برای بسیاری از محصولات به‌وضوح سعی در ایجاد نوستالژی در مصرف‌کنندگان بالقوه دارند. به گفته هورارد  «این روزها همه بازاریاب‌ها به عقب نگاه می‌کنند تا تلاش کنند پروژه فروش محصول خود را به جلو ببرند!»( (Howard,Theresa. 2003.

سینما و نوستالژی

سینما، پیوند بسیار قوی با حس نوستالژیک مردم دارد. در فیلم‌ها، مردم می‌توانند شیرینی خاطرات خوش گذشته را به چشم ببینند! حتی خودِ سینما هم برای بسیاری از مخاطبان، حس نوستالژیک ایجاد می‌کند؛ سینمایی که برایشان «بهشت» بوده است. انبوه کتاب‌های خاطرات سینمایی برخاسته از این حس قوی نوستالژیک است. همه این‌ها سرمایه گرانبهایی است که سینماگران و فیلمسازان را به تکاپو برای ساخت فیلم نوستالژیک و پولسازی از این طریق بکشاند.

 سینما و فیلم با حافظ پیوند خورده و نوستالژی را دستمایه تجارت خود می‌کند. در این بازآفرینی‌ها ایجاد تغییر، نفوذ پنهان پروپاگاندا و سوء‌استفاده از زمینه‌های نوستالژیک موردتوجه مخاطب، تغییر روایت و جعل رخدادها و تاریخ ، به‌سادگی امکان‌پذیر است. (Tetik, T. & Türkeli, Ö.,2023)

سینما هم با انگشت گذاشتن بر حس نوستالژیک مخاطب، به بازتولید رخدادهایی می‌پردازد که برای مخاطب خاطره بوده و یادآوری شیرینی است . زنده کردن شخصیت‌ها و حس خوب گذشته نوعی سوژه مهم برای تولید اثری است که مخاطب را با رؤیاهای شیرینش پیوند بزند. نمایش سبک زندگی نوستالژیک برای مخاطب، بسیار مهم است. وقتی در فیلم از دستاویز «حوض و ماهی و خانه‌های قدیمی» بهره‌بر‌داری می‌شود و «سفره‌هایی که چند نسل دور آن جمع می‌شدند»، یا نمایش سفرها و تفریحاتی که یادآور «دوران سرخوشی و شیرین» است، روی بیدار کردن حس نوستالژیک مخاطب تأکید می‌شود. مهم نیست که مخاطب چنین دورانی را شخصاً تجربه کرده باشد، بلکه مهم ذهنیت او است که باور داشته باشد چنین «دوران سرخوشی و شیرینی» وجود داشته است و فیلم هم با نمایش آن زیبایی‌ها، حال او را خوب می‌کند.

تأثیر نوستالژی بر مصرف

مصرف‌کنندگان جهت‌گیری‌های زمانی متفاوتی دارند: گذشته، حال و آینده. شواهد نشان می‌دهد که آن جهت‌گیری‌های زمانی متفاوت انحصاری هستند؛ به این معنی که نمی‌توان هم‌زمان هم گذشته‌گرا و هم آینده‌گرا بود. این جهت‌گیری‌های زمانی، باعث می‌شود افراد تمایل بیشتری به رفتارهای گذشته‌گرا داشته باشند و موانعی را برای رفتارهای آینده‌نگر ایجاد کنند.

گذشته‌گرایی هم یک حالت نسبی و از نسلی به نسل دیگر تفاوت می‌کند. طبیعی است که نسلی که دوران کهنسالی را می‌گذراند، حس نوستالژیک نسبت به پدیده‌ها و رخدادهایی داشته باشد که برایش محسوس و قابل درک است. همین احساس نوستالژیک او ممکن است برای نسل بعدی و …بعدی اصلاً قابل درک نباشد و با آن ارتباط برقرار نکند.  پژوهشها نشان می‌دهد که کسانی که گذشته‌گرا هستند، بیشتر محافظه‌کار و محتاط هستند ، درحالی‌که مصرف‌کنندگان با جهت‌گیری آینده تمایل به خرید سبک‌های جدید دارند. ازاین‌رو، مصرف‌کنندگان کالا و خدمات، با توجه به اینکه در چه رده سنی و در معرض چه تبلیغاتی هستند، نوع و میزان مصرف‌شان متفاوت است. تبلیغات بازاریابی، برای کار این تفاوت آشکار برنامه دارد و می‌داند چگونه شکار خود را از بین نسلها پیدا کند.

منابع:

Aden, Roger C. (1995) “Nostalgic Communication as Temporal Escape: When It Was a Game’s Re-construction of a Baseball/Work Community.” Western Journal of Communication 59: 20–38.

Bhattacharya`, O., Lux, A., & Kemp, S. (2022). Some Cultural and Historical Aspects of Nostalgia: Nostalgic Experience Differs Among Cultures but Appraisal of the Past Does Not. https://doi.org/10.31234/osf.io/rq5tn

Bishop, Chelsea (2024). What to Know About Nostalgia. Reviewed by Zilpah Sheikh, MD. https://www.webmd.com/balance/what-to-know-about-nostalgia#1-3

Caleb, Sam and Cuileagáin, Niall Ó. (2020) Forget, remember!’: Literature and Nostalgia . Moveable Type, Vol.12, ‘Nostalgia’ (2020) DOI: 10.14324/111.1755-4527.105

Davis, Fred (1979) Yearning for Yesterday: A Sociology of Nostalgia. New York: The Free Press.

Harper, Ralph (1966) Nostalgia: An Existential Exploration of Longing and Fulfillment in the Modern Age. Cleveland, OH: The Press of Western Reserve University.

Howard, Theresa. 2003. “Nostalgia Helps Beetle Score.” USA Today, February 24, 5B.

Kaplan, H. (1987). The psychopathology of nostalgia. Psychoanalytic Review, 74, 465–486

Massantini, Leonardo (2022) Philosophy of Nostalgia: Affectivity, Media and Politics.Thesis, Universitat Osnabruck. Osnabrück, 2022.  https://flore.unifi.it/handle/2158/1303281?mode=full

Routledge, Clay, Wildschut, Tim, Sedikides, Constantine and Juhl, Jacob (2013) Nostalgia as a resource for psychological health and well-being. Social and Personality Psychology Compass, 7 (11), 808-818. (doi:10.1111/spc3.12070).

Sedikides, Constantine and Wildschut, Tim (2022) Nostalgia across cultures. Journal of Pacific Rim Psychology, 16. (doi:10.1177/18344909221091649).

Tetik, T. & Türkeli, Ö. (2023). Popular Cinema as Nostalgia Industry:  Reunions, Remakes and Requels. sinecine, 14(1), 7-31. https://dergipark.org.tr/en/pub/sinecine/issue/76823/1253910

Vaccaro, A.G., Kaplan, J.T. & Damasio, A. (2020. Bittersweet: The Neuroscience of Ambivalent Affect. Perspectives on Psychological Science, 15(5), 1178. 1199. DOI: https://doi.org/10.1177/1745691620927708

Werman, D. S. (1977). Normal and pathological nostalgia. Journal of the American Association, 25, 387–398.

Wildschut, T., Sedikides, C., Arndt, J., & Routledge, C. (2006). Nostalgia: Content, triggers, functions. Journal of Personality and Social Psychology, 91(5), 975–993. https:// https://doi.org/10.1037/0022-3514.91.5.975

Wilson, Janelle L. (2005) Nostalgia : Sanctuary of Meaning. Lewisburg: Bucknell University Press.

Yüce, A., Samsa, Ç., & Meri̇Ç, K. (2019). Effects Of Nostalgia Proneness On Consumer-Based Brand Equity: A Case Study On The Eastern Express. Mehmet Akif Ersoy Üniversitesi İktisadi ve İdari Bilimler Fakültesi Dergisi, 6(1), 199–212. https://doi.org/10.30798/makuiibf.504059

Zhang, Han, Chenhan Ruan, Lei Huang, Luluo Peng, and Chuangxin Guo.(2023). “Personal vs. Collective Nostalgia and Different Temporally Orientated Green Consumption” Sustainability 15, no. 19: 14624. https://doi.org/10.3390/su151914624

ارتباطات و رسانه, يادداشتها نظر دهید

■ نوستالژی: بازنگری مفهوم  و کارکردها (2)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 13th اکتبر 2024

دکتر محمود بابائی

⛋ پیش‌درآمد

شاید شنیده باشید این دو جمله‌ را: «انگار از همه زندگی‌اش یک خاطره داره… اون هم دوران سربازیشه. هزار بار برایمان گفته، بازهم تا می‌نشینی از دوران سربازیش می‌گه!» یک تجربه شخصی، می‌توانم بگویم کسانی را می‌شناسم که باوجود ماجراهای بسیار عجیب در طول زندگی‌شان، هرگز از آن‌ها نشنیدم که از گذشته خود بگویند و به بیان خاطره بپردازند؛ حتی به شکل گزینش هم چیزی برای یادآوری ندارند. دقیق‌تر بگویم، از بازگشت به گذشته و یاد کردن دوران جوانی خود بیزار بودند! چرا؟

در این بررسی میدانی، به این نکته مشترک در بین این افراد رسیدم که همه آن‌ها «گذشته تلخ و پر از مرارت» داشته‌اند. جوانی‌شان صرف خدمت به ارباب و کارفرما بوده و رنج بی‌پایان فقر و نداری و گرسنگی. یادآوری چنین رخدادهای تلخی، چه حسی در فرد ایجاد می‌کند؟ جز تزریق افسردگی و خشم و خمودگی چه دستاوردی دارد؟ پس بنا به تعریف و کارکرد نوستالژی، ما انتظار داریم که افراد برای بازآفرینی ذهنی تجربه شاد و رسیدن به‌نوعی سرخوشی، از گذشته یاد کنند. گذشته‌ای که برایشان التیام‌بخش و آرامش‌دهنده است.

شاید شما هم کسانی را بشناسیدکه وقتی به گذشته و خاطرات نوستالژیک خود اشاره می‌کنند، دچار «تکرار در گزینش» می‌شوند. یعنی یک یا دو خاطره شیرین‌ زندگی‌شان را به‌دفعات تکرار می‌کنند! اگر گروه نخست، هیچ خاطره نوستالژیک شیرینی ندارند، گروه دوم بابیان گزینشی اندک رخدادی که در گذشته برایشان خاطره‌انگیز و شیرین بوده و اکنون به آن‌ها سرزندگی و شوق و شادمانی می‌بخشد، دل‌خوش هستند. برای همین، دچار «تکرار» در بیان می‌شوند. شاید این برای دیگران ملال‌انگیز باشد، اما برای خودش شیرین و لذت‌بخش است.

نوستالژی با کشیدن یک ماشه شروع می‌شود برای یادآوری خاطره؛ یک یادآوری «گزینشی.

⛋ یادآوری مفهوم

نویسندگان گوناگون، احساس نوستالژیک را با عبارات مشابهی مفهوم‌سازی کردند. به‌عنوان‌مثال، ورمن آن را به‌عنوان «تلخ شیرین، نشان‌دهنده یک لذت غم‌انگیز، شادی با غم و اندوه» توصیف کرد. دیویس نوستالژی را «تداعی با لحن مثبت از گذشته زیسته» نامید، و همچنین دیویس گفته است که «تجربه… نوستالژیک … با تلقی زیبایی، لذت، شادی، رضایت، خوبی گذشته آمیخته می‌شود. ، شادی، عشق … تقریباً هرگز احساس نوستالژیک با آن احساساتی که ما معمولاً آن‌ها را منفی می‌پنداریم تزریق نمی‌شود»  وکاپلان هم،  نوستالژی را به‌عنوان «احساس گرم در مورد گذشته، گذشته‌ای که با خاطرات شاد، لذت‌ها و شادی آمیخته است» تعبیر کرد، وگفت که حس نوستالژیک «اساساً تجربه‌ای از شادی است که فضایی  از شیفتگی و احساس سرخوشی می‌آفریند».

برای درک بهتر نوستالژی می‌توان گونه‌های آن را از یکدیگر جدا کرد:

نوستالژی می‌تواند شخصی (personal nostalgia) باشد؛ افراد تجربیات شیرین و شخصی گذشته خود را به یاد می‌آورند. این نوستالژی به تجربیات زندگی خود شخص مربوط می‌شود، یعنی محتوای رویداد نوستالژیک از خاطرات زندگی‌نامه خود او سرچشمه می‌گیرد.

نوستالژی می‌تواند جمعی (collective nostalgia) باشد؛ منعکس‌کننده خاطرات مشترک در یک جامعه یا فرهنگ است. نوستالژی جمعی را می‌توان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تجربه کرد، یعنی می‌تواند واقعی یا تاریخی باشد. نوستالژی جمعی، که گاهی به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده می‌شود، زمانی رخ می‌دهد که جوامع یا کشورها بخواهند به دوران گذشته در تاریخ خود برگردند که بهتر از زمان حال تلقی می‌شود. با توجه به اینکه کشورها و فرهنگ‌های مختلف تمایل دارند تاریخ را کاملاً متفاوت آموزش دهند، انتظار داریم که نوستالژی تاریخی بین فرهنگ‌ها متفاوت باشد.

برخی از مطالعات نشان داده‌اند که فرهنگ‌ها در درک رویدادهای گذشته و اهمیت قائل به گذشته متفاوت هستند. (جهان‌بینی فرد و نگرش او به تاریخ و زندگی) دیدگاه‌های جامعه‌شناختی نشان می‌دهد که نوستالژی ممکن است نتیجه کاهش انسجام اجتماعی باشد. Bhattacharya`, O., Lux, A., & Kemp, S. 2022).)

و نوستالژی می‌تواند تاریخی (Historical nostalgia) باشد؛ این نوستالژی به دوران تاریخی گسترده‌تری گره‌خورده است، دورانی که شکوه آن در تاریخ مشترک مردم یک سرزمین، درخشان است.مصداق‌های نوستالژی تاریخی را، حافظه تاریخی مشترک مردم یک سرزمین تعیین از دوره‌های پرشکوه،  نمایان می‌کند. نوستالژی فرمانروایان اسطوره‌ای در دوره‌های تاریخی، نوستالژی پیروزی‌های غرورآفرین و مانند آن.

⛋ معنای زندگی و نوستالژی

«معنا در زندگی» به این درک ذهنی اشاره می‌کند که وجود فرد، مهم و باارزش است،  زندگی‌اش هدفمند و جهت‌دار است، و نیز رخدادهای زندگی منسجم و قابل پیش‌بینی است. روایات نوستالژیک وقایع مهمی از زندگی فرد، مانند سالگردها، فارغ‌التحصیلی‌ها؛ یا رخدادهای فرهنگی مانند جشن‌ها، جشنواره‌ها، دورهمی‌ها را به ذهن فرامی‌خوانند. این رخدادها پر از معنا هستند: آن‌ها ارزشمند، هدفمند و قابل پیش‌بینی هستند. بنابراین، آن‌ها به‌عنوان بستری برای تقویت حضور معنا در زندگی فرد عمل می‌کنند. خاطرات نوستالژیک منبع قوی معنا هستند.

شواهد تجربی نشان می‌دهد که نوستالژی به‌مثابه سرچشمه معناداری زندگی عمل می‌کند. سرچشمه آرزوی بازگشت (حتی موقت) به گذشتی ناشی از این احساس خوشایند از «آن زمان» و «آن مکان» است. خاطرات دوست‌داشتنی و معنادار (ازنظر خود فرد) مهم هستند. ما، هنگام نوستالژی، یک رویداد دوست‌داشتنی و معنادار را به یاد می‌آوریم نه تلخی و رنج را.

⛋ نوستالژی و فرهنگ

تفسیر هر رخدادی در بستر زمان، مکان و نیز «فرهنگ جامعه» مطلوب است. هر جامعه‌ای، گذشته، ارزش‌ها، اسطوره‌ها، رخدادها، و بایدها و نبایدهای خود را دارد. این عناصر فرهنگی در طول زمان آموزش داده می‌شود و در زندگی افراد و نسل‌ها استمرار پیدا می‌کند. اینکه با افراد آموزش داده شود چگونه به گذشته بنگرند، تابوها کدم‌اند و بایدها و نبایدها چیست‌اند، نقش مهمی در رویکرد ما به پدیده نوستالژیک و تفسیر آن دارد. هرچند ممکن است تفاوت‌های فرهنگی، موجب تفاوت نگرش جامعه به نوستالژی نشود یا تفاوتی معنادار نداشته باشد.   نتایج یک پژوهش نشان داد که کسانی که به‌طور مثبت در مورد گذشته فکر می‌کنند، وقتی با سناریوی آینده تیره و تاریک مواجه می‌شوند، احساس نوستالژی می‌کنند، اما زمانی که با سناریوی آینده‌ای روشن مواجه می‌شوند، احساس نوستالژی نمی‌کنند. بااین‌حال، چنین تأثیری در کسانی که به گذشته فکر منفی می‌کردند مشاهده نشد. تبیین‌های جامعه‌شناختی نوستالژی آن را به کاهش همبستگی اجتماعی و اخلاق نسبت می‌دهند.

انعطاف‌پذیری نوستالژی در طول زمان نشان می‌دهد که می‌تواند بین فرهنگ‌ها نیز قابل‌انعطاف باشد. همچنین تصور می‌شود که تفاوت فرهنگی، خودش عامل مهمی در رخدادهای نوستالژیک و تفسیر آن‌ها هستند؛ زیرا به‌عنوان یک احساس ثانویه در نظر گرفته می‌شود، که به این معنی است که تفسیر احساس نوستالژیک می‌تواند به ادراکات فرهنگی از نوستالژی وابسته باشد.

⛋ نوستالژی و ایدئولوژی

ایدئولوژی، مجموعه‌ای از باورها یا اصولی است که ذهن افراد را هدایت می‌کند و تصمیمات و اقدامات زندگی و فعالیت آن‌ها را شکل می‌دهد. گزاره‌های ایدئولوژی درباره گذشته و تاریخ و آنچه «زندگی باشکوه» می‌نامد، آن‌چنان نزد پیروان پررنگ می‌شود که نوستالژی نه یک امر «تجربه ذهنی یا واقعی مربوط به فرد» بلکه یک امر «قدسی» می‌شود که ارتباطی با زندگی شخصی گذشته فرد یا ذهنیت نوستالژیک فردی‌اش ندارد.

ایدئولوژی و نوستالژی به‌شدت درهم‌تنیده هستند و نحوه درک ما از گذشته و تصور آینده را شکل می‌دهند.ایدئولوژی اغلب بر نوستالژی تأثیر می‌گذارد، زیرا افراد ممکن است دوره‌های گذشته را ایده‌آل کنند که با باورهای فعلی‌شان همسو باشد. نوستالژی می‌تواند ایدئولوژی را تقویت کند، زیرا آن «دوره باشکوه» و خاطرات خوش و لذت‌بخش می‌تواند باورها و مقاومت فرد در برابر تغییر را تقویت کند و باور ایدئولوژیک را راسخ‌تر نماید؛ شبیه یک حلقه بازخورد،که در آن ایدئولوژی نحوه به یادآوردن گذشته را شکل می‌دهد و آن خاطرات، به‌نوبه خود موضع ایدئولوژیک را تقویت می‌کند.

ایدئولوژی به احساس نوستالژیک باورمندانش، رنگ و لعاب ایدئولوژیک می‌دهد (حس نوستالژیک ساختگی) و افراد را در بیان آزاد احساس خود آزاد نمی‌گذارد. دیکته کردن اینکه به چه چیز  باید احساس نوستالژیک داشته باشیم، از کارکردهای ایدئولوژی است. این‌چنین است که درمی‌یابیم که چقدر باورها و خاطرات ما درهم‌تنیده شده‌اند.

⛋ نوستالژی و خود تداومی

ما تداوم و ماندگاری خود را به‌عنوان احساس ارتباط بین خود گذشته و حال خود تعریف می‌کنیم. نظریه‌پردازان نوستالژی را با تداوم خود پیوند داده‌اند. برای مثال، دیویس در سال 1979 نوشت که نوستالژی «منابع روان‌شناختی ما را برای تداوم، راهبری می‌کند».

اشخاص، هنگام نوستالژی، رویدادهای مهم زندگی  یا آیین‌های فرهنگی  از گذشته شخصی خود به یاد می‌آورند. چنین موقعیت‌هایی شکاف بین گذشته و حال فرد را پر می‌کنند و خط داستانی را ایجاد می‌کنند که مسیر زمانی فرد را روشن می‌کند و می‌تواند اکنون و گذشته را در یک نمودار ذهنی به تصویر بکشد و مقایسه کند. درواقع، یافته‌های اولیه، بر اساس تحلیل روایات نوستالژیک، نیز چنین پیوندی را نشان می‌دهد.تمایل به دیدن عکس‌های خانوادگی برای پیوند زدن آن با «اکنون»یک نمونه آن است. در کل، نوستالژی به‌عنوان پله‌ای برای رسیدن به ماندگاری و «تداوم خود» عمل می‌کند.

⛋ کارکردهای نوستالژی: آیا نوستالژی فایده/فایده‌هایی دارد؟

انگیزه نوستالژیک در زمان‌های گسست سیاسی-اجتماعی به‌شدت احساس می‌شود. نوستالژی همیشه یک دستور کار دارد. در کمرنگ‌ترین شکل خود، به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی در زمان ریتم‌های تند زندگی و تحولات تاریخی عمل می‌کند. ﭘﯿﻮﻧﺪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ را تقویت می‌کند، عزت‌نفس مثبت را افزایش می‌دﻫﺪ و ﻋﺎﻃﻔﻪ مثبت اﯾﺠﺎد می‌کند.نوستالژی در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ حس و روحیه‌ منفی‌گرا و حالت ﻋﺎﻃﻔﯽ ﮔﺴﺴﺘﻪ احساس ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ رخ ﻣﯽ‌دﻫﺪ. (Wildschut, T., Sedikides, C., Arndt, J., & Routledge, C.2006)

علیرغم تمرکز ذاتی نوستالژی بر رویدادهای گذشته، درواقع «سوخت» هم برای آینده فراهم می‌کند. نوستالژی باعث تحریک احساسات، رفتارها و اهدافی می‌شود که می‌تواند تأثیر مثبتی بر این بخش از زندگی شما بگذارد:

◎احساس. احساسات نوستالژیک می‌تواند منجر به مجموعه‌ای از حالات عاطفی مثبت شود، ازجمله افزایش خوش‌بینی و الهام‌بخشی، افزایش عزت‌نفس، و احساس هدفمندی و جوانی. نوستالژی همچنین می‌تواند در موقعیت‌های نامطمئن، استرس‌زا یا طاقت‌فرسا یک خروجی ترمیم‌کننده باشد.

 ◎رفتار. نوستالژی می‌تواند هم سرچشمه یک انگیزه مؤثر باشد، هم الهام‌بخش، و هم اینکه شما را وادار کند تا بر اساس آن الهام عمل کنید. به‌عنوان‌مثال، یک مطالعه نشان داد که خوش‌بینی ناشی از نوستالژی در مورد سلامت جسمانی منجر به افزایش فعالیت بدنی می‌شود. مطالعه دیگری، پس از اشاره به نوستالژی به‌عنوان یک مکانیسم مقابله‌ای اولیه در طول همه‌گیری کووید-19، نشان داد که این نوستالژی همچنین باعث تجدید حیات در سفرهای تفریحی پس از همه‌گیری می‌شود.

 ◎شناخت اجتماعی. نوستالژی می‌تواند شما را تشویق کند تا مسائل بین فردی را حل کنید، با دوستان قدیمی خود ارتباط برقرار کنید و روابط مهم زندگی خود را در اولویت قرار دهید. به‌طورکلی، نوستالژی در خدمت تقویت احساسات ارتباط اجتماعی است که برای تجربه انسانی حیاتی است.

 ◎خلاقیت. مطالعات نشان داده است که نوستالژی خلاقیت را تقویت می‌کند. افرادی که در یک مطالعه شرکت کردند، هنگام نوستالژی، نثر خلاقانه‌تری در نوشتار تولید کردند. گشودگی به تجربه تأثیر نوستالژی را بر سطوح خلاقیت آن‌ها تعیین کرد.

در سطوح سالم، واضح است که نوستالژی دارای مزایای سلامت روانی و جسمی است. اما آیا چیزی به نام نوستالژی بیش‌ازحد وجود دارد؟ (Bishop, Chelsea ,2024).)

نوستالژی حداقل سه کارکرد کلیدی دارد. نخست اینکه دارای لحن مثبت هستند، و نوستالژی روحیه مثبت را افزایش می‌دهد. دوم، با توجه به اینکه «افراد» به‌طورمعمول، خودشان نقش اصلی را در روایت‌های نوستالژیک دارند، نوستالژی باعث افزایش عزت‌نفس می‌شود. سوم، با توجه به اینکه روایات نوستالژیک معمولاً افراد دوست و خویشاوند نزدیک را به نمایش می‌گذارند، نوستالژی حس ارتباط اجتماعی را تقویت می‌کند.

محققان همچنین چهارمین کارکرد نوستالژی را در نظر گرفته‌اند: معنای وجودی. خاطرات نوستالژیک مربوط به تجربیات ارزشمند زندگی مشترک با دیگران است. گروهی از پژوهشگران، این فرضیه را مطرح کردند که نوستالژی با یادآوری تجارب ارزشمند زندگی، ادراک از معنای زندگی را تقویت می‌کند.

درمجموع، برخلاف ادعاهای مطرح‌شده در دهه‌ها و قرن‌های گذشته، بر پایه پژوهش‌های انجام‌شده، هیچ مدرکی مبنی بر مشکل‌ساز بودن نوستالژی به دست نیامده است. نوستالژی خلق‌وخوی منفی را افزایش نمی‌دهد، یا سد راه بهتر زیستن نمی‌شود. بلکه در عوض، نوستالژی با بهبود خلق‌وخوی مثبت، موجب افزایش ارتباط اجتماعی، افزایش اعتمادبه‌نفس مثبت، و کمک به ادراک از معنی در زندگی می‌شود. نوستالژی می‌تواند یک عملکرد محافظتی باشد برای کسانی که در معرض خطر سلامت روانی ضعیف هستند و یک عملکرد ترمیمی برای کسانی که قبلاً از آسیب‌شناسی روانی رنج می‌برند؛ و اینکه: نوستالژی می‌تواند با ساختن  روایت‌هایی که به گذشته مشترک افراد مربوط است، تداوم این ارزش‌ها را در حال و آینده امکان‌پذیر سازد.

در برابر دلتنگی و تنهایی. ارتباطات اجتماعی در سلامت روانی نقش اساسی دارند. طرد اجتماعی منجر به کاهش ادراک از معنای زندگی  و خودتنظیمی ضعیف در زندگی می‌شود.  طرد شدن سلامت روانی را تضعیف می‌کند ، و تنهایی یک عامل خطر برای افسردگی ، اختلال در غذا خوردن، و خودکشی است. ازاین‌رو، شواهد نشان می‌دهد که کیفیت زندگی اجتماعی افراد تأثیر قابل‌توجهی بر سلامت روان آن‌ها دارد. با توجه به اینکه تنهایی، فرد را به‌سوی خاطرات نوستالژیک فرامی‌خواند، ما بر این ‌باوریم  که نوستالژی برای خنثی کردن اثرات تنهایی و بازگرداندن حس ارتباط با دیگران است که برای عملکرد روان‌شناختی مطلوب، حیاتی است. زمانی که افراد طرد یا تنهایی را تجربه می‌کنند، ممکن است خاطرات نوستالژیک برای رفع نیاز «تعلق داشتن و وابستگی» باشد و فرد  اطمینان یابد که ازنظر اجتماعی، بی‌ریشه و بی‌کس‌وکار نیست،  شایسته است و افرادی در زندگی‌اش وجود دارند که برای او ارزش قائل هستند. به‌این‌ترتیب، نوستالژی ممکن است از افراد در برابر تهدیدی که تنهایی برای سلامت روانی ایجاد می‌کند محافظت کند.

یعنی اگرچه تنهایی منجر به کاهش درک حمایت اجتماعی می‌شود، اما باعث ایجاد نوستالژی نیز می‌شود. نوستالژی نیز به‌نوبه خود برای مقابله با تأثیر مخرب تنهایی عمل می‌کند. این یافته‌ها حاکی از آن است که وقتی افراد تنها هستند، خاطرات نوستالژیک را فراخوان می‌کنند و انجام این کار ضربه احساس تنهایی را کاهش می‌دهد.

⛋ نوستالژی و پیری موفق

با بالا رفتن سن، افراد با چالش‌هایی مواجه می‌شوند که می‌توانند سلامت روانی را تضعیف کنند. پیر شدن مستلزم مواجهه با تغییرات عمده زندگی است که می‌تواند احساس هویت فرد را تهدید کند. سن بالا با زوال شناختی و جسمی و همچنین کاهش ارتباطات و فعالیت‌های اجتماعی همراه است. بااین‌حال، سالمندان معمولاً ازنظر روانی سالم هستند. (Routledge, Clay, Wildschut, Tim, Sedikides, Constantine and Juhl, Jacob 2013). اینجاست که باید با شگفتی از تأثیر نوستالژی یاد کرد.

⛋ انزوا، قرنطینه

همه مردم دنیا به شکل باورنکردنی و بی‌سابقه‌ای بختک کرونا را به مدت حدود دو سال تجربه کردند. برجسته‌ترین حس در آن دوران، حس نگاه حسرت‌آمیز به گذشته‌ای بود که این‌همه محدودیت عجیب و زندان قرنطینه و دوری و ترس نبود. با همه‌گیری کرونا، نوستالژی یک سوژه نو پیداکرده است. در آغاز پاندومی کرونا،  حسرت زمانی برانگیخته شد که بازهم  بتوانید دوستان خود را ملاقات کنید و به کشورهای دیگر سفر کنید. درحالی‌که برخی بر اثرِ درمانی نوستالژی تأکید می‌کردند، برخی دیگر همه‌گیری را پایان این باور ساده‌لوحانه می‌دانستند که همه‌چیز در گذشته بهتر بود. این ایده که انزوای ناشی از همه‌گیری کرونا می‌تواند در چند دهه آینده، به موضوع نگاهی نوستالژیک تبدیل شود هم ممکن است! نوستالژی قرنطینه، نوستالژی تحمل آن‌همه محدودیت و زنده ماندن!

متن کامل

ادامه دارد…

⚙منابع:

Bhattacharya`, O., Lux, A., & Kemp, S. (2022). Some Cultural and Historical Aspects of Nostalgia: Nostalgic Experience Differs Among Cultures but Appraisal of the Past Does Not. https://doi.org/10.31234/osf.io/rq5tn

Bishop, Chelsea (2024). What to Know About Nostalgia. Reviewed by Zilpah Sheikh, MD. https://www.webmd.com/balance/what-to-know-about-nostalgia#1-3

Davis, Fred (1979) Yearning for Yesterday: A Sociology of Nostalgia. New York: The Free Press.

Kaplan, H. (1987). The psychopathology of nostalgia. Psychoanalytic Review, 74, 465–486

Massantini, Leonardo (2022) Philosophy of Nostalgia: Affectivity, Media and Politics.Thesis, Universitat Osnabruck. Osnabrück, 2022.  https://flore.unifi.it/handle/2158/1303281?mode=full

Routledge, Clay, Wildschut, Tim, Sedikides, Constantine and Juhl, Jacob (2013) Nostalgia as a resource for psychological health and well-being. Social and Personality Psychology Compass, 7 (11), 808-818. (doi:10.1111/spc3.12070).

Sedikides, Constantine and Wildschut, Tim (2022) Nostalgia across cultures. Journal of Pacific Rim Psychology, 16. (doi:10.1177/18344909221091649).

Vaccaro, A.G., Kaplan, J.T. & Damasio, A. (2020. Bittersweet: The Neuroscience of Ambivalent Affect. Perspectives on Psychological Science, 15(5), 1178. DOI: https://doi.org/10.1177/1745691620927708

Werman, D. S. (1977). Normal and pathological nostalgia. Journal of the American Association, 25, 387–398.

Wildschut, T., Sedikides, C., Arndt, J., & Routledge, C. (2006). Nostalgia: Content, triggers, functions. Journal of Personality and Social Psychology, 91(5), 975–993. https:// https://doi.org/10.1037/0022-3514.91.5.975

(فهرست کامل منابع در بخش پایانی نوشته درج خواهد شد )

ارتباطات و رسانه, يادداشتها نظر دهید

■ نوستالژی: بررسی مفهومی و کارکردها (1)

ارسال شده توسط محمود بابايي در 18th ژوئن 2024

دکتر محمود بابائی

یادش به خیر… اون موقع‌ها، نزدیک شب عید که می‌شد، پدرمون صدامون می‌کرد که حاضر بشید بریم بازار براتون لباس نو بخرم… بازار که می‌رفتیم، چشممون به تابلوی لباسفروشی‌ها بود که یه جایی بریم که لباسای شیک داشته باشه. فکر می‌کردیم اگه اسمش که مدرن باشه، حتمن لباسای شیک داره… آخرشم بابا به جیبش نیگاه می‌کرد و کار خودش رو می‌کرد. البته یه نیم‌نگاهی هم به سلیقه ما داشت… چه لذتی داشت وقتی فروشنده لباس “پرو” شده رو دستمون می‌داد و می‌گفت: “مبارکتون باشه” . انگار همه خوشی‌های دنیا مال ما بود… چقدر ما خوشبخت بودیم! … تازه بعدشم سوار یه تاکسی بنز زرد رنگ می‌شدیم که بریم چلوکبابی “اعیان”!  ما فقط عیدا اونجا می‌رفتیم! عید به عید… دود کباب همه دکان رو گرفته بود؛ ما از وسط دکان عبور می‌کردیم و می‌رفتیم طبقه بالا… ده دقیقه‌ای که می‌نشستیم، کباب رو توی سینی بزرگ می‌آورد… وااای کباب، لباس نو… تازه عید و عیدی گرفتن هم در پیشه… چه روز و روزگار آروم و خوبی داشتیم، واقعن یاد اون زمان به خیر…بعدشم مهمونی و بازی و جمع شدن فامیلا دور هم دیگه

تبیین مفهوم نوستالژی

نوستالژی به احساس اشتیاق افراد به دوره های گذشته و ارتباط عاطفی بین گذشته و حال افراد اشاره دارد. مفهوم نوستالژی از گذشته تا امروز به گونه‌های مختلف تعریف شده است. این واژه، برای اولین بار توسط یوهانس هوفر در سال 1688 برای توصیف علائم جسمی و روانی مزدوران سوئیسی که از وطن خود دور بودند، استفاده شد. اما مفهوم این واژه در گذر زمان دستخوش تغییر شد.

در نگاه نخست، نوستالژی، نوعی اشتیاق و تعلق ما به مکان است؛ آرزوی بودن در یک مکان خاص و دلبستگی به آن. اما ماهیت این تعلق خاطر، در واقع اشتیاق به زمان است و نه  مکان. به‌جای تمرکز بر مکان‌های افسانه‌ای، در حقیقت ذهنیت خود را درباره زمان‌های اسطوره‌ای آشکار می‌کنند. زمان‌هایی که برای ما شکوه و جلوه بی‌همانندی داشته و یگانه بوده و غیرقابل تکرار.  گذشت زمان، رؤیاها و آرزوهای ما را دستخوش تغییر می‌کند تا پرنده ذهنمان به دوران گذشته پرواز کند و به حسرت یاد کند: آن فرصت‌ها و شکوهی که بود و اکنون نیست.

بدین‌سان، نوعی اسطوره‌سازی و طغیان در برابر برگشت‌ناپذیری زمان، رخ می‌دهد و گذشته، به اسطوره تبدیل می شود. زمان، بر خلاف فضا/مکان، هرگز قابل بازگشت. زمان برگشت ناپذیر است؛ نوستالژی واکنشی به این واقعیت حسرت بر انگیز است. دلتنگی برای گذشته، ترکیبی از تلخی و شیرینی، گمشده و یافت شده، دور و نزدیک، نو و آشنا، نبودن و بودن است. گذشته ای که تمام شده و رفته و ما از آن دور شده ایم یا در حال حذف شدن هستیم، با جادوی نوستالژی برای مدت کوتاهی دوباره آنرا فرا می‌خوانیم.

نوستالژی شناخت و احساسات را دوباره تنظیم می کند تا دست‌کم آسایش و امنیت ذهنی و حسی برایمان ایجاد کند. ممکن است گذشته‌ای که آنرا شیرین و رؤیایی می‌دانیم، در واقع چنین نبوده و ما برای آرامش خود، زشتی‌ها و پلشتی‌هایش را می‌زداییم و آنرا پر از شیرینی و زیبایی می‌کنیم و می‌شود: «روزهای خوب گذشته». اما تفاوت ندارد. مهم ساخته‌های ذهنی ما از «آن دوران..» است نه واقعیتی که بوده. در ادامه بازهم به این نکته اشاره خواهیم کرد.

متن کامل بخش 1

.

ارتباطات و رسانه, تولید محتوا, يادداشتها نظر دهید

■ چشین / کشین … خانه‌ من

ارسال شده توسط محمود بابايي در 30th دسامبر 2020

منوگرافی /مونوگرافی یا تک‌نگاری روستای کشین در همدان

منوگرافی یا تک‌نگاری روستای کشین در همدان، موضوع پایان‌نامه دوره لیسانس من بود (آن‌زمان نوشتن پایان نامه در دوره لیسانس الزامی بود).

با انگیزه فراوان کارم انجام دادم و نتیجه کار هم مورد توجه قرار گرفت.

تنها خاطره ناخوشایندی که در این‌کار برایم باقی‌ مانده، گم شدن نسخه اصلی پایان‌نامه توسط استاد مشاور بود. در نسخه اصلی اسناد و  عکس‌هایی بی‌همانند و فراموش نشدنی، پیوست کرده بودم. همه از بین رفت. این استاد! البته چندان هم تلاش نکرد تا پیدایش کند!

نسخه پیش‌نویس در اختیارم بود تا پس از سی و چهار سال آن را در سطحی بسیار محدود، منتشر کنم.

با این حال اسناد و اطلاعات و عکس‌های خوبی پیوست این نوشته شده است که بی‌نظر است.

در مقدمه کتاب توضیح داده‌ام که بخش زیادی از اطلاعات منتشر شده در آن را نسل کنونی باور نخواهد کرد. چون تغییرات در چهل سال گذشته عمیق و گسترده بوده است. شاید یکی از ارزشهای کتاب  کشین / چشین هم همین باشد.

زحمت تهیه عکس‌ها را پسر عمه نازنینم جناب آقای کیومرث حیاتی به عهده داشتند

(همین‌جا توضیح دهم که منوگرافی یا تک‌نگاری نوعی مطالعه ژرفانگر است که یک سوژه خاص را در سطحی بسیار محدود، ولی با عمق زیاد مورد مطالعه قرار می‌دهد- «همه چیز، درباره یک چیز» )

کتاب تک نگاری روستای چشین / کشین

امامزاده روستای چشین / کشین همدان

 

نقشه هوایی از روستای چشین / کشین همدان. این نقشه پیش از سال 1363 برداشته شده جاده نوساز کشین / چشین - همدان که در سال 1356 ساخته شدمحل کسب و کار یکی از اهالی روستای چشین / کشین همدان

يادداشتها یک نظر

■این‌روزها و آن‌روزها

ارسال شده توسط محمود بابايي در 29th می 2020

خاطرات محمود بابایی

کتاب این‌روزها و آن‌روزها، دربرگیرنده «یادمانده‌ها»ی من از دوران کودکی تا اکنون است. این نوشته، به گونه‌ای پراکنده، پیش از این به‌گونه دیجیتالی منتشر شده بود. آن نوشته‌های پراکنده، پس از ویرایش و تکمیل و افزودن نوشته‌های نو، اکنون به این شکل در 370  صفحه منتشر می‌شود.

تولید محتوا, نشر الکترونيکي, يادداشتها نظر دهید

■ دفاع از رساله دکتری خانم المیرا کریمی

ارسال شده توسط محمود بابايي در 25th سپتامبر 2019

خانم المیرا کریمی، دانشجوی دوره دکتری «علم اطلاعات و دانش‌شناسی» ایرانداک، امروز چهارشنبه سوم مهرماه ۱۳۹۸ از رساله خود با عنوان: «طراحی مدل مفهومی بازیابی اطلاعات کاربرمدار مبتنی بر هستی­شناسی  (مورد مطالعه پایگاه پایان­نامه­های پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران) با موفقیت دفاع کرد

راهنمایی این رساله به عهده من و سرکارخانم دکتر بهشتی بود و داوران آن: آقایان دکتر فریبرز خسروی، دکتر فریبرز درودی، و خانم دکتر علایی

برای خانم دکتر المیرا کریمی موفقیت بیشتر در همه عرصه‌های زندگی آرزو می‌کنم

 

اطلاعات و دانش‌شناسی, تدریس, يادداشتها نظر دهید

■ کتابداران، کلیدداران گنج دانش هستند

ارسال شده توسط محمود بابايي در 24th نوامبر 2016

محمود بابایی، استادیار پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران: کتابداران، کلیدداران گنج دانش هستند

دکتر محمود بابایی

نمی‌دانم عبارت «کلیدداران گنج دانش» را در کدام نوشته دیده‌ام، اما برای توصیف حرفه کتابداری، نخستین توصیفی است که به ذهنم می‌آید همین عبارت است.

به گزارش ستاد خبری نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، محمود بابایی ضمن بیان این توصیف گفت: «اساس این توصیف، شاید بر گرفته از کار خزانه‌داران گنج مادی و جواهرات باشد، اما به گمانم  با این تعبیر شاید آسان‌تر بتوان به توصیف حرفه کتابداری پرداخت. حکم‌رانان همواره امین‌ترین، دست‌پاک‌ترین و دقیق‌ترین افراد خود را به سمت خزانه‌داری می‌گماشتند تا سرمایه مملکت از دستبرد نااهلان و سارقان در امان باشد و حساب دخل و خرج، به موقع و درست به آنان گزارش شود. این سنتی است که از دیرباز برای حراست و صیانت از سرمایه‌ مادی جاری بود است. ما، کتابخانه‌ها را محل ذخیره دانش و اندوخته علمی بشر می‌دانیم. جایی که منابع علمی نه به شکل انبار، بلکه با روش و نظام معنی‌داری سازماندهی شده و شیوه دسترسی به آن‌ها نیز از منطق خاصی پیروی می‌کند. کسی که این نظام‌مندی و منطق دسترسی را ایجاد و اجرا می‌کند کتابدار است. اینان، هر دو بر دو گونه از گنج‌های بشری تسلط دارند.»

این استاد حوزه کتابداری با بیان اینکه مدیریت و بهره‌برداری از گنج دانش بشر مقوله ساده‌‌ای نیست، بلکه ماهیتاً کاری پیچیده و تخصصی و به تناسب گونه مخاطبان دارای سطوح گوناگونی است افزود: «گنج و ثروت نهفته در خزانه‌ها می‌تواند موتور محرک فعالیت‌های اقتصادی و عمران و آبادانی و رسیدن به رفاه بشر باشد؛ پیش‌نیاز دست یافتن به چنین هدفی، بهره‌مندی از دانش و توانایی علمی مرتبط و مهارت کاربرد منابع است. سرمایه مادی بدون پیوند با اندیشه پویا و دانش اندوخته در منابع علمی، نه تنها آبادانی و رفاه را به ارمغان نمی‌آور،د بلکه خود منشأ مفاسد بسیار می‌شود.»

استادیار پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران اظهار کرد: «خزانه‌داران گنج یا ثروت مادی بشر برای حفظ و فزونی ثروت خود، باید راه ارتباط و پیوند با کلیدداران گنج دانش بشر را بیابند و در سایه این پشتوانه اطلاعاتی و علمی است که می‌توانند به دارایی‌ خود ببالند. کتابخانه‌‌ها به عنوان میراث و منبع تجربه و دانش بشر، نه تنها پشتوانه کاربرد منابع مالی و انسانی است، بلکه خود ثروت‌زا است و با دسترسی مناسب به آن، تولید ثروت نوین نیز میسر می‌شود. مهم این است که با کمک کلیددار این گنج عظیم که همه بشریت در تولید آن سهیم هستند، بتوان به رگه‌های پنهان و عمیق  این گنج دست یافت.»

محمد بابایی در رابطه با پیوند ندادن این دو گنج، منابع مادی و منابع علمی و اینکه عدم این پیوند زیان‌های بی‌شماری را برای بشر در پی داشته است اظهار داشت: «زمانی مرکانتیلیست‌ها در اروپا، بر این باور بودند که منشا و منبع اصلی ثروت اقتصادی طلا و نقره و جواهرات است. بر همین اساس، گردآوری فلزات قیمتی یکی از ارکان فعالیت‌شان بود. چنین گمان می‌کردند که این دارایی‌ها، در کنار تدابیر دیگر، اقتصادی مولد و رفاهی مطلوب را به دنبال خواهد آورد. آنها نمی‌دانستند که این ثروت اقتصادی، بدون نیرویی به نام دانش علمی، چون آبی راکد است. شکست این مکتب فکری و به تاریخ پیوستن آن، نشان داد که ثروت واقعی، سرمایه‌های فکری و دانش ثروت آفرین است.»

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه اکنون کسی برای راهی که مرکانتیلیست‌ها گشودند اعتباری قائل نیست، گفت: «این تجربه به دانش تبدیل و جزییات این رخداد در منابع علمی ثبت شده است. کتابخانه‌ها نه تنها گنجینه افکار  نوین و ابداعات و ایده‌پردازی است، بلکه از این جهت که تجارب بشر در آن مکتوب شده و یا به شکل دانش در آن ذخیره شده، دارای اهمیت است. رازهای دسترسی به این ثروت، نزد کتابداران است.  کتابداران مهارت‌های علمی خود را بکار می‌گیرند تا دست صاحبان منابع مادی را در دست میراث دانش بشری بگذارند. همین‌قدر که اکنون اطلاعات و منابع اطلاعاتی، به خودی خود، نوعی ثروت -حتی مادی- تلقی می‌شوند، بیانگر ضرورت همگامی و همراهی این دو گنج است.»

بابایی ضمن بیان این نکته که کتابداران فقط نگهبانان گنج دانش بشر نیستند، گفت: «این تعبیر، به تنهایی تعبیری ناقص، سبک و ناپخته از کتابداری است. این رو توصیف من از فعالیت کتابدار، صرفاً تأکید بر میراث‌دار بودن دانش بشری نیست، بلکه کتابداران هم مروج دانش بشری هستند و هم نقش کلید در توسعه و فزونی گنج دانش دارند. کتابداران راه دسترسی به این گنج را هموار کرده و بدین‌سان در تولید ثروت علمی و اقتصادی سهیم می‌شوند. کافی‌ است جویندگان دانش با تکیه بر اخلاق علمی و دوری از نخوت و احساس بی‌نیازی، کتابداران را به عنوان مشاوران علمی در دسترسی به منابع بدانند. این‌ها، عبارت‌هایی حماسی و شاعرانه درباره کتابداران نیست، بلکه شاید ساده‌ترین توصیف از حرفه و مسئولیت کتابدار باشد.»

پیوند به منبع: نهاد کتابخانه های عمومی کشور

پیوند به منبع در دسترس: پورتال اداره کل کتابخانه های استان مرکزی

 

1395/8/24 دوشنبه

اطلاعات و دانش‌شناسی, يادداشتها نظر دهید

■ متن کامل سه کتاب نيازسنجي اطلاعات، نشر الکترونيکي، يادگيري الکترونيکي

ارسال شده توسط محمود بابايي در 3rd ژوئن 2015

خبرگزاري ايسنا» سرویس: علمي و فناوري – علم و فناوري ايران

ایرانداک نسخه الکترونیکی کتاب‌های خود را منتشر کرد

پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) برای بهره‌مندی بیشتر جامعه علمی کشور از دستاوردهای علمی و پژوهشی پژوهشگاه، پروژه نشر الکترونیکی کتاب‌های خود را به پایان رساند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دکتر محمود بابایی معاون پژوهش پژوهشگاه و مجری این پروژه با اعلام این خبر گفت: در گام نخست، نزدیک به 200 عنوان کتاب در پایگاه وب ایرانداک به ‌صورت تمام متن و رایگان در قالب‌های «پی. دی‌. اف» و «ایی‌.پاپ» منتشر شده است و تا نیمه نخست اسفند ماه نیز متن کامل همه کتاب‌های این پژوهشگاه تا پایان سال 1392 در قالب این پروژه در دسترس همگان گذاشته خواهند شد.

عضو هیئت علمی ایرانداک تصریح کرد: این مجموعه، نخستین کتاب‌های ایرانداک را از آغاز کار خود سال 1348 تاکنون در بر می‌گیرد که برخی از آنها، تنها جنبه آرشیوی دارند.

وی افزود: بر پایه سیاست نشر الکترونیکی پژوهشگاه، این روند در آینده نیز ادامه خواهد یافت.

بابایی خاطرنشان کرد: در ارائه برونداد‌های این طرح، به دسترسی آسان و سریع به فایل تمام‌ متن کتاب‌ها با توجه به امکانات فنی موجود کاربران ایرانی توجه شده است و برای این منظور، پردازش‌هایی شامل افزودن فراداده، بوک‌ مارک و پیوندهای فرامتنی فهرست مندرجات در فایل‌ها اعمال شدند که این پردازش‌ها آسانی دسترسی و کاربرد کتاب‌ها را در پی داشته است.

وی تاکید کرد: با توجه به امکانات موجود، بیشتر کتاب‌هایی که در دهه گذشته منتشر شده‌اند، با قالب استاندارد «ایی. پاب» نیز در دسترس قرارگرفته است که با توجه به امکانات و نوع نرم‌افزار مشاهده این قالب فایلی، می‌توان از قابلیت‌های آن بهره برد.

کد خبر: 93112815699
سه‌شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ – ۱۳:۴۹

_____________________________________

متن کامل سه کتاب نيازسنجي اطلاعات، نشر الکترونيکي، و مقدمه‌اي بر يادگيري الکترونيکي با دو قالب الکترونيکي«پي دي اف» و «يي پاب»  به طور رايگان در دسترس قرار گرفت.

دريافت متن کامل:
مقدمه‌اي بريادگيري الکترونيکي
نيازسنجي اطلاعات
نشر الکترونيکي
اطلاعات و دانش‌شناسی, نشر الکترونيکي, يادداشتها, يادگيري الکترونيکي نظر دهید

■ همه‌ي عمر دير رسيديم!

ارسال شده توسط محمود بابايي در 24th دسامبر 2013

1- هنوز از اندوه درگذشت استاد بي‌همتا دکتر عباس حري سر در گريبان بوديم و در حسرت نبودن آن گوهر کمياب، که خبر رسيد «پرفسور کاظم معتمد نژاد» دار فاني را وداع گفت. مدت زماني در محضر استاد دکتر حري به فراگيري مشغول بودم به چند سال رسيد راهنماي پايان‌نامه‌ام بود. و با وجود سال‌ها دوري (شايد 15 سال) دی‌ماه 1391 باز هم فرصت يافتم در آخرين ماه‌های زندگي استاد، از نزديک ايشان را ببينم. احساس می‌کردم همچنان از تکيه گاهي مطمئن و استوار برخورداريم. استاد از معدود کساني بود که حاشيه نداشت و مهر استادي‌اش همه را در بر می‌گرفت. انگار هر کسي گمان مي‌کرد عزيزترين شاگرد استاد است. (به ياد استاد)پرفسور دکتر کاظم معتمدنژاد

2- اما حکايت دکتر معتمد نژاد براي من گونه‌اي ديگر رقم خورد. به رشته ارتباطات علاقمند بودم. با آثار دکتر معتمدنژاد آشناي داشتم. از دوره ليسانس (علوم اجتماعي) کم و بيش در دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه علامه آرزوي تحصيل در اين رشته در سرم بود. تا اين که چرخ روزگار چرخيد و… از دانشگاه تهران با مدرک علوم کتابداري و اطلاع‌رساني فارغ‌التحصيل شدم. اراده کردم که بار ديگر در همان مقطع، به تحصيل در رشته علوم ارتباطات بپردازم که موانعي پيش آمد و نشد و نشد… اما….«دستي از غيب برون آمد» و چنان شد که به دوره دکتري علوم ارتباطات دانشگاه علامه راه يافتم. در ليست درس‌ها، کنار درس «نظريه‌هاي پيشرفته ارتباطات» نامي بزرگ می‌درخشید، استاد: «دکتر کاظم معتمدنژاد».

3- در دقيقه 90 رسيده بودم. استاد به لحاظ جسمي کم رمق شده بود. اما نفس حضورش و جملاتي که به آهستگي بيان مي‌کرد، برايم دنيايي از الهام بود. مفهوم «دانشجو پرور» بودن را آن‌گاه درک می‌کنی که در محضر چنين استادي باشي. کم گفتن، مفيد گفتن. الهام بخش بودن. راه‌کار نشان دادن و… «دريفوس» استاد بنام دانشگاه ام. آي. تي. در نقد شيفتگان يادگيري الکترونيکي از مفهوم «تجسد» بهره مي‌گيرد. وي درک محضر استاد را براي رسيدن به مرحله حکمت و فرزانگي الزامي مي‌داند که یادگیری‌های از راه دور فاقد چنين ويژگي هستند. مگر بدون «حضور» و درک نفس گرم استاد مي‌شود به حکمت راهي پيدا کرد… اگر چنان نشدم و نشديم که  آرزوي استاد بود، نقص از شاگرد بود که کوتاهي کرد.

4- …دقيقه 90 رسيده بودم… او تألم‌هاي بی‌شماری براي رونق و پايداري علوم ارتباطات متحمل شد بود. حتي «نامهرباني» که خود، از شاگردي استاد، به مقامي ظاهري رسيده بود، آشکارا  بازنشسته شدن و دوري او را از دانشکده آرزو مي‌کرد. استاد جايي را مهيا کرده بود که اکنون ديگر جايش نبود و تحملش نمي‌کرد! «يا دهر اُف لك».

5- گاه در حضورش پرحرفي مي‌کرديم و از تکنولوژي‌هاي ارتباطي جديد سخن مي‌رانديم و رسانه‌هاي نوين… گمان مي‌کرديم که چه خوب می‌شود اين چهره علمي سترگ بين فناوري‌هاي روز و انديشه‌هاي ارتباطي پیوند ايجاد کند! … آن چنان با دقت سخن‌مان را مي‌شنيد که گويا ما مطالب جديدي مي‌گوييم!…. غافل از آن که او نگارش جلد نخست تکنولوژي‌هاي نوين ارتباطي را تمام کرده بود و جلد دوم آن را در دست نگارش داشت! … و شد کتاب متن درسي، براي تدريس من و ما! هیچ گاه نگفت «فرزندم کج خيال مباش که ما پير اين ميکده هستيم، حد نگهدار»! می‌دانست که دانشجو با درگير شدن در مباحث و جسارت در ايده‌پردازي و گسترش افق ديد خود مي‌تواند رشد کند و زحمت استاد را به هدر ندهد.

6- درباره راهبري اينترنت مطلبي را آماده کرده بودم. استاد، خود دغدغه بسياري در زمينه جامعه اطلاعاتي، به ويژه در زمينه حضور مؤثر در اجلاس سران جامعه اطلاعاتي داشت. بر خلاف آن چه تصور مي‌کردم مطالبم را شنيد و خواند. حتي در جزئي‌ترين موارد ديدگاه خودش را بيان کرد. هیچ گاه از کج‌انديشي و زياده‌گويي ما بر نياشفت و پرخاش نکرد. فروتني عنصر ثابت و پايدار شخصيت آن استاد فرزانه بود. رفتار استاد «آدم ساز» بود.

7- …دقيقه 90 رسيده بودم…ما آخرين نسل دانشجويان استاد معتمدنژاد بوديم. اما بداقبال هم بوديم که در واپسين روزهاي حضور استاد در دانشکده محضرش را درک مي‌کردم… و خوش اقبال از اين که رسيديم حتي در دقيقه 90… که: «همه‌ي عمر دير رسيديم»

8-  استاد خانه نشين شده بود و بازنشسته. اما گاهي به خانه اصلي‌اش (دانشکده) سر مي‌زد، اتاقش را گرفتند! ديگر نيامد. پاييز سال1390 تلفن منزلش را گرفتم. براي ارشاد و راهنمايي براي امور پژوهشي درخواست کمک کردم. گفت «نمي‌توانم بيايم» گفتم «ما در منزل به حضور شما مي‌آييم. مي‌خواهيم از نام شما براي خودمان کسب اعتبار کنيم!» قبول کرد. و از آن پس به چنين «آري گفتني» مباهات‌ها مي‌کردم… نان «نام» استاد را نخورديم و توفيق ديدار هر گز رخ نداد اما آن گفتگوي کوتاه را به طور کامل به خاطر سپرده‌ام. راستي چه مي‌شود که در زماني اندک، چنين پيوندي بين استاد و شاگرد ايجاد مي‌شود؟ به گمانم «دريفوس» پاسخي به اين پرسش دارد!

9- دقايق پاياني شب سيزدهم آذر 1392 مطلبي را در شبکه اجتماعي منتشر کردم. ناخودآگاه ياد استاد افتادم. چند عکس با ايشان داشتم. گفتم «خوب است يک عکس مشترک را اينجا بگذارم تا يادي باشد از آن مرد بزرگ». شايد بيشتر از 15 ساعت نگذشت که دوست ديرينه‌ام دکتر حبيب معظمي (که خود دانشجوي استاد بود و رابطه‌اي ديرپاي با وي داشت) خبر اندوهبار درگذشت استاد را داد… در مراسم آن بزرگمرد، در کنار شاگردان برجسته‌اش چون دکتر محسنيان‌راد، دکتر هادي خانيکي، دکتر محمد مهدي فرقاني و… مي‌ديدم آن چهره و چهرهء‌هايي که با استاد نامهرباني کردند. بزرگي گفت: استاد جفا ديد و وفا کرد…

راهش پر رهرو باد

يادداشتها نظر دهید

■ به ياد استاد

ارسال شده توسط محمود بابايي در 30th آوریل 2013

دكتر عباس حرّي را در سال 1371 شناختم. دوره كارشناسي ارشد علوم كتابداري و اطلاع‌رساني دانشگاه تهران. در همان ابتداي برخورد مي‌توانستي دريابي كه با انساني فرهيخته و در عين حال فروتن سرو كار داري. در فروتني، تظاهر نمي كرد؛ رفتار و عمل‌اش فروتنانه بود. كلاس درس‌اش يكي از زنده‌ترين كلاس‌هاي دوران تحصيلم بود. درس دادنش، مثل ديگران نبود؛ اين را همه تشخيص مي‌‌دادند. در عين حال كه بسيار باقار و خويشتندار بود، با دانشجويان با محبت و خودماني رفتار مي‌كرد.  بدون اين كه تلاشي براي جلب ديگران كند، عموماً دوستش داشتند و او هر گز تلاش نمي‌كرد از اين همه محبتي كه شاگردان نثارش مي‌كردند، دكاني براي خود دست و پا كند؛ كه شأن او فراتر از اين چيزها بود.دکتر عباس حرّی

چه مي‌گويم؟

پيش مي‌آمد كه دانشجويي براي اين كه در كلاس سرشار از گفتگو، سخني گفته باشد، پرسش يا ديدگاهي بي‌ربط را بيان مي كرد. استاد، از آن پرسش بي‌ربط يك فرصت براي اشاره به نكته‌اي مي‌ساخت؛ تا آبروي دانشجو و كرامت او، هر چند بيراه گفته باشد، حفظ شود.

استاد چه در كلاس و چه در گفتگوهاي خارج از كلاس، استفاده از چاشني طنز  را فراموش نمي‌كرد. بسيار به خراساني بودنش اشاره مي‌كرد و يكبار شعري فولكلوريك از آن خطه در كلاس خواند كه شيريني آن را هنوز فراموش نكرده‌ام. گاهي تركش طنز شيرين نهفته در گفتارش، به كسي اصابت مي‌كرد! اما نديدم كه كسي از او برنجد، كه او باطني پاك داشت و اهل زخم زبان و تحقير نبود.

در تدريس، به يافته‌هاي نوين حوزه‌ علمي‌اش تسلط داشت. بسيار به همگرايي علوم باور داشت و تلاش مي‌كرد از يافته‌هاي ديگر حوزه‌هاي علوم براي گسترش افق ديد و يافتن راه‌هاي نوين در كتابداري و اطلاع‌رساني بهره گيرد. مروري بر آثار علمي‌اش اين نكته را هويدا مي‌سازد.

بسيار از او آموختم. سخنش بوي كهنگي نمي‌داد. فناوري‌هاي مرتبط روز را به خوب مي‌شناخت و مرعوب نمي‌شد. هنگامي كه چاپ اول كتاب نيازسنجي اطلاعات را بعد از پنج سال فراغت از تحصيل، تقديم‌اش كردم، نوشتم «به استادم، دكتر عباس حري، كه بسيار از او آموختم». كتاب را با واسطه به ايشان دادم، نمي‌دانم استاد درباره آن چه نظري داشت. اما، يكبار كه توصيه‌نامه علمي (recommendation) از ايشان خواستم، بسيار زيبا نوشت؛  فكر كردم جايگاه خاصي در نزد استاد دارم. اما چنين نبود، استاد به شاگردانش اعتماد داشت و اعتماد به نفس مي‌آفريد. هيچ ابايي نداشت از دانشجوي برجسته‌اش تعريف و تمجيد كند. دكتر حرّي استاد راهنماي پايان‌نامه‌ام بود. پس از سالها كه از دفاع پايان‌نامه‌ام مي‌گذشت، استاد افرادي را براي مشورت درباره موضوع مشابه، نزد من مي‌فرستاد. برايم بسيار شيرين بود كه در مي‌يافتم استاد هنوز مرا مي‌شناسد، اسمم را مي‌داند! همواره با افتخار از او به عنوان استاد خودم ياد كرده‌ام.

اما دورادور از بازنشسگي استاد با خبر شدم و بيماري كه به سراغش آمد و به رغم همه زحماتي كه كشيده شد، دست از گريبان استاد بر نداشت. آخرين بار ششم دی ماه ۱۳۹۱ براي سخنراني به پژوهشگاه علوم و فناوري اطلاعات آمد. همه مشتاقاني كه مطلع شدند، آمده‌ بودند. و او همچنان از پژوهش و اخلاق در پژوهش گفت و چه شيرين! براي اين كه ارادتم را به وي نشان دهم ضمن طرح پرسشي، اشاره‌اي به شاگردي در نزدش در زماني قريب به 20 سال پيش كردم. در اين سال‌ها استادان بسيار داشته‌ام، قدردان همه هستم اما، دكتر عباس حرّي، يگانه بود. روانش شاد و يادش پاينده باد.

يادداشتها نظر دهید

■ نقد و بررسي كتاب « نظريه‌هاي جامعه اطلاعات»

ارسال شده توسط محمود بابايي در 24th سپتامبر 2012

منتشر شده در كتاب ماه: كليات شماره 178 مهر 1391

اين نوشتار، مروري است بر كتاب نظريه هاي جامعه اطلاعاتي تأليف فرانك وبستر با اين ويژگي‌هاي كتابشناختي:

وبستر، فرانک. نظريه‌هاي جامعه اطلاعات. ترجمه اسماعيل قديمي. تهران: مؤسسه انتشارات اميرکبير، 1390. (چاپ اول ). 555 ص.شابک: 2-1389-00-964-978، 120000 ريال

__________

کاربرد مفهوم جامعه اطلاعاتي، توصيف گرايش به استفاده از اطلاعات  و فناوري‌هاي نوين در عرصه‌هاي گوناگون زندگي فردي و اجتماعي، و راهي براي توجيه وتفسير تغييرات اجتماعي در دهه‌ پاياني قرن بيستم است. در چهارچوب اين مفهوم، تحليل نقش و تأثير فناوري‌هاي اطلاعاتي بر جامعه در سطح کلان و براي متمايز نمودن جامعة نوين متأثر از فناوري اطلاعات از جامعه صنعتي مورد توجه قرار مي‌گيرد. نظرية جامعه اطلاعاتي، به آزمون شرايط اجتماعي مدرن مي‌پردازد که متفاوت از شرايط جامعة صنعتي يا سرمايه‌داري است.

متن کامل

ارتباطات و رسانه, يادداشتها نظر دهید

■ آسيب‌ شناسي پذيرش مسئوليت علمي

ارسال شده توسط محمود بابايي در 15th دسامبر 2011

محيط‌ هاي علمي و آکادميک ايران، به دليل‌هاي زيادي با پديده «پذيرش مسئوليت- تعلل و تأخير در انجام وظايف» روبرو هستند. اشاره به مصداق‌هاي اين پديده، مي‌تواند اين واقعيت را آشکارتر کند. در دانشگاه‌ها، استادان راهنما و مشاور، مسئوليت هدايت دانشجو براي پژوهش در رساله تحصيلي را به عهده دارند. دانشجويان گزارش پيشرفت کار خود را به استادان ارائه مي‌کنند. مطالعه گزارش، با توجه به تراکم و حجم فعاليت‌هاي علمي- پژوهشي ( يا اجرايي) استادان، نيازمند زمان است. سقف زماني براي پاسخگويي چقدر است؟ بنا به اطلاع اينجانب، تقريباً قاعده‌اي وجود ندارد تا الزامي به رعايت محدوده زماني شود. پس موضوعي تا اندازه‌اي عرفي مي‌شود. اين «زمان عرفي» مي‌توان از هفته‌ها تا ماه‌ها باشد! محاسبه کنيد، بازخورد ديرهنگام در چنين فرايندي، چه زماي را به هدر مي‌دهد و چه تأثيري بر کيفيت انجام کار دانشجويان مي‌گذارد. اگرچه استثنا هم در اين ميان وجود دارد و خود شاهد آن بوده‌ام. اما مايلم بگويم که کساني هم هستند که پاسخ زودهنگام و سريع را، نشانه منفي ارزيابي مي‌کنند! جزئيات اين گونه ارزيابي‌ها را بايد از زبان خودشاان شنيد. اما، آنچه جاي تأمل دارد، آثار منفي اين نگرش و شيوه‌ کار بر روند فعاليت‌هاي پژوهشي و آموزشي است.

در داوري مقاله‌هاي نشريه‌هاي علمي نيز به شکلي اين رويه به اپيدمي تبديل شده است. کساني که داوري مقاله‌هاي علمي را مي‌پذيرند، عليرغم تذکر «..تا تاريخ … يا مدت… ديدگاه خود را درباره مقاله ارسال فرماييد»، ماه‌ها، اظهار نظر را به تأخير انداخته و هيچ‌گاه خود را در جايگاه و شرايط نويسنده مقاله قرار نمي‌دهند. چه نيکو است، کسي که تا چند ماه فرصت مطالعه و بررسي يک مقاله را ندارد، از همان آغاز، بدون معطلي شرايط خاص تعيين کند يا از پذيرش داوري امتناع ورزد. اگر چه مديران و سردبيران نشريه‌هاي علمي مي‌توانند با در نظر گرفن گزيه‌هاي مناسب، نقش مهمي در اين اصلاح اين روند داشته باشند؛ گزينه‌هاي داوري را به افراد خاصي محدود نکنند و دامنه انتخاب داور را گسترش دهند.

لازم است نوعي بازنگري در مناسبات رايج در امر داوري و ارزيابي در محيط‌هاي علمي و دانشگاهي انجام گيرد. کادرهاي علمي، در پذيرش مسئوليت، تابع نظم باشند و در صورتي که تراکم کار، از پذيرش اوليه مسئوليت‌هاي جديد خودداي ورزند. بي‌گمان، با چنين رويکردي، هم خودرا از زيربار وظايف جديدي که الزامي خاصي به انجام آن ندارد، رها مي‌کنند و هم، فرصت ورود چهره‌هاي علمي ديگر را بدهند، کساني که به رغم توانايي بالاي علمي، در بيشتر اوقات، ناديده گرفته مي‌شوند.

چنين باد!

يادداشتها نظر دهید

■ درباره نقد کتاب يادگيري الکترونيکي

ارسال شده توسط محمود بابايي در 21st سپتامبر 2011

در کتاب ماه « کليات » شماره  165 – شهريور 1390-  نقدي از استاد ارجمند خانم دکتر مريم صراف زاده،  بر کتاب «مقدمه اي بر يادگيري الکترونيکي»  تأليف اينجانب، منتشر شده بود که حاوي نکات و يادآوريهاي ارزشمندي بود. ( متن کامل نقد دکتر مريم صراف زاده )

ابتدا بايد اشاره کنم که پس از تأليف کتاب و استفاده عملي از آن در آموزش، به ويژه در کلاس يادگيري الکترونيکي – دانشگاه تهران- به وجود کاستي‌ها و نارساييهاي فراواني در کتاب برخورد کردم که برخي از آنها را خانم دکتر صراف زاده به درستي مورد اشاره قرار داده اند و از ايشان بابت اين يادآوري‌ها سپاسگزارم. بيان نقاط قوت کتاب را ناشي از حسن ظن ايشان مي دانم.

در ادامه، ناگزيرم بار ديگر به اين نکته هم اشاره کنم که به ناشران محترم کتاب ضرورت ويراستاري ادبي کتاب را يادآور شده بودم که چنين نکردند و همواره بايد وجود اين نقص را به دانشجويان ارجمند تذکر دهم. سرکار خانم صارمي، دانشجوي علاقمند و پرتلاش دانشگاه تهران در ترم گذشته حدود نيمي از کتاب را ويراستاري کردند و نکات خوبي را يادآور شدند.

تلاشم اين است که يک بازنگري اساسي در کتاب صورت گيرد و بر چهارمحور بيشتر تکيه کنم: نخست، تبيين فضاي سايبر و ويژگيهاي آن، به عنوان بستر يادگيري الکترونيکي. دوم، موضوع تعامل در يادگيري الکترونيکي، سوم، سيستم‌هاي مديريت يادگيري الکترونيکي و مباحث نرم‌افزاري،  و چهارم نقش محتوا در يادگيري الکترونيکي. در بحث محتوا روش‌ها و فرايندهاي توليد محتوا، کتابخانه‌هاي ديجيتالي برايم حايز اهميت هستند.

با چنين رويکردي، تصورم اين است که نيازمند همکاري مشارکت صاحبنظران ديگر در اين حوزه هستم تا کتاب با کيفيتي کاملاً متفاوت منتشر شود. به عبارتي بايد بگويم، نقص‌هاي موجود را با تأليف کتابي ديگر که حاصل اندوخته هاي علمي چند تن از صاحبنظران اين حوزه است، جبران خواهم کرد. اميدوارم بتوانم نظر همکاران ارجمند و انديشمندم  را براي مشارکت در مبحث «نقش کتابخانه‌هاي ديجيتالي در يادگيري الکترونيکي» و «تبيين مباحث فضاي سايبر» جلب کنم. از خداوند توفيق عمل به اين وعده را خواهانم.

يادداشتها نظر دهید

■ سوء تفاهم علمی!

ارسال شده توسط محمود بابايي در 30th مارس 2009

چندی پیش، در جلسه دفاع دانشجوی کارشناسی ارشد(رشته علوم انسانی…دانشگاه تهران) حضور یافتم، برای داوری. از گزارش پایان‌نامه چنین بر می‌آمد که نویسنده کمترین آشنایی را با روش تحقیق دارد. داده‌های آماری را آنچنان پیچیده و مخدوش گزارش کرده بود که در آغاز مرعوب‌کننده! می‌نمود…و بعد نتیجه‌گیری و… هم به همین سیاق. چرا؟ چون ایشان لیسانس خود را در رشته مهندسی…گرفته  و با منت گذاشتن بر سر علوم انسانی، در این حوزه به تحصیل ادامه داده بود(یقین دارم که همه چنین نیستند، سخنی است برای درس گرفتن). روی جلد پایان نامه رشته کارشناسی ارشد علوم انسانی‌اش،  لقب «تحقیق از: مهندس…» نقش بسته بود. ماجرای اشکالات کارش را گفتیم. اما تکیه کلام ایشان این بود «من یک مهندس هستم و با توجه به… اینطور کار کردم!». خوب! جوانی را با اینهمه مشکلات و هزینه‌ها و … سرخورده کردن، کار آسانی نیست. اما پس تکلیف علم و دانش و آنچه باورمان برای کار است، چه می‌شود؟ با چنین رویکردی باید خیلی از مراکز علمی جهان را تعطیل کرد! مگر می‌شود روش‌شناسی متفاوت پژوهش در علوم را به سخره گرفت؟ آنچه که به عنوان «همگرایی علوم» مطرح است هرگز به معنای فروریختن مرزهای روش‌شناسی علمی نیست.

اساس طبقه‌بندی علوم بر مبنای ماهیت، موضوع وگوناگونی  روش‌شناسی آنها است. نزد عوام، معمول است که هنگام سخن گفتن از رشته‌های علوم پیش از هر چیز، موضوع آن مورد توجه قرار می‌گیرد. اندیشمندان و پژوهشگران به خوبی می‌دانند که افزون  بر موضوع، روش‌شناسی جایگاه خاصی در رشته‌های علوم دارد و هر رشته نیز دارای  الزامات روش‌شناسی است که بسیار متفاوت با دیگر رشته‌ها است. شاید در بدو امر به همه شیوه‌های کنکاش در علوم، «روش علمی» اطلاق شود؛ اما روش علمی کلی است. قیاس و استقرا هر کدام روشی برای پژوهش در علوم هستند اما فارغ از تعاریف کاربردی و فنی، نمی‌توان به پژوهش در علم پرداخت. روشهای پژوهش در علوم انسانی، با روشهای علوم فنی و مهندسی، علوم پایه و پزشکی متفاوت است. شاید در مواردی همپوشانی داشته باشند اما، نباید ماهیت متفاوت پژوهش در این رشته‌ها را نادیده گرفت.

گاهی نادیده گرفتن سرشت این تفاوتها، موجب سوء تفاهم برای برخی از دانشجویان می‌شود! این «عده» تصور می‌کنند شأن برخی از رشته‌ها به دلیل ارزشگذاری‌های اجتماعی، از برخی دیگر والاتر است. در جامعه ما وقتی لقب «دکتر»به کسی اطلاق می‌شود، عموماً مردم تصور «پزشک بودن» را در ذهن دارند. گاه باید برای توضیح این نکات برای مردم،  کلی انرژی صرف کرد! این ارزشگذاری اجتماعی را نمی‌توان منکر شد.

اما، چرا  برخی دوستان تحصیل‌کرده دچار خبط‌هایی می‌شوند که انتظارش نمی‌رود؟ گویا تا کنون سخنی از طبقه‌بندی علوم و روش‌شناسی آنها به گوششان نخورده است. تصورشان این است که جایگاه هر رشته بستگی به دیدگاه مردم دارد و نه معیارها و شاخصهای علوم. در جهان علم، رشته‌ای فراتر ورشته‌ای فروتر نداریم؛ ممکن است نیازهای جامعه و ضرورتها،  برخی تخصصها را مهمت‌تر بشمارد و برای آنها ارزش  احترام بیشتری قایل شود اما، بر اساس معیارهای، هر رشته علمی جایگاه ویژه خود را دارد و اگر بدیلی برای آن وجود داشت، اساساً به وجود نمی‌آمد.

يادداشتها نظر دهید
نوشته‌های پیشین


    نوشته‌های تازه

    • ■ توهّم همه‌چیزدانی و کفایت اطلاعات
    • ■رسانه‌های اجتماعی و «نوشتن»
    • ■ نوستالژی: بازاریابی، تبلیغات و نوستالژی (3)
    • ■ نوستالژی: بازنگری مفهوم  و کارکردها (2)
    • ■ نوستالژی: بررسی مفهومی و کارکردها (1)
    • ■ تحلیلی بر رابطه هویت جنسیتی جوانان با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی
    • ■ مقدمه‌ای بر پروفايل‌هاي شخصي در اينترنت: نگاهي تحليلي به الگو‌ها و نقش ارتباطي
    • ■ عوامل تاثیرگذار بر هویت فرهنگی دانشجویان ایرانی عضو شبکه‌های اجتماعی (مطالعه موردی: فیس بوک، تلگرام و اینستاگرام)
    • ■ پیش‌درآمدی بر پاندمی کرونا و تغییر الگوهای ارتباط: طرح موضوع
    • ■ «پژوهش قلابی» در مقیاس جهانی!
    • ■ چشین / کشین … خانه‌ من
    • ■ پایان اجرای طرح « تحلیل و طراحی سامانه ملی مدیریت اطلاعات تحقیقاتی (سمات) برای پیشتیبانی…
    • ■این‌روزها و آن‌روزها
    • ■ بررسی ویژگی‌های معنایی و هستی‌شناسانه نظام‌های بازیابی اطلاعات مبتنی بر اصطلاحنامه و هستی‌شناسی
    • ■ دفاع از رساله دکتری خانم المیرا کریمی
    • ■ تحلیل رفتار اصلاح پرس و جوی کاربر براساس ویژگی‌های معنایی: تحلیل لاگ کاربران پایگاه اطلاعات گنج (ایرانداک)
    • ■ شناخت انگیزه استفاده دانشجویان از شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، اینستاگرام و تلگرام
    • ■ دانش ایران: مشارکت ایرانیان در دانش جهان سال ۲۰۱۴
    • ■ توليد محتوا در فضاي سايبر: وبلاگستان فارسی
    • ■ کتابداران، کلیدداران گنج دانش هستند
    • ■ آینده‌ «خواندن» امیدوار کننده است
    • ■ سازوكارهاي ارتباطي در وبلاگستان فارسي
    • ■ محمود بابایی: تکنوکرات مآبانه به یادگیری الکترونیک نگاه کردیم
    • ■ هر اقدامی برای آشتی دادن مردم با کتاب قابل تقدیر است
    • ■ متن کامل سه کتاب نيازسنجي اطلاعات، نشر الکترونيکي، يادگيري الکترونيکي
    • ■استراتژی مجموعه سازی کتابخانه به استراتژی بازار نشر وابسته است
    • ■ اعتماد در شبکه‌ هاي اجتماعي فضاي سايبر
    • ■ کتابخانه در رسانه‌ها
    • ■ فساد در رسانه ها
    • ■ سخنراني مروري بر نشر الکترونيک در جهان
    • ■کاربران اینترنت می‌توانند ساختار گردش اطلاعات را تغییر دهند
    • ■آموزش الکترونیک باید خالی از تعجیل، شیفتگی و بی برنامگی باشد
    • ■ ويژگی‌های رسانه‌‌‌های نوين و الگوهای ارتباطی
    • ■ نشانه‌ شناسي اعتماد در فضاي سايبر
    • ■ همه‌ي عمر دير رسيديم!
    • ■ اعتماد در فضاي سايبر
    • ■ كاربران اينترنت و نمايندگي جامعه
    • ■ حفاظت از خود و ناشناختگي در فضاي سايبر
    • ■ نقد کتاب روان‌ شناسی سایبری
    • ■ رسانه‌‌ هايی دیجیتال : مشارکت‌ پذيری و فناوری محوری
    • ■ نقدي ديگر بر کتاب يادگيري الکترونيکي
    • ■ گفتگويي درباره پیشینه‌ تولید محتوای دیجیتال
    • ■ به ياد استاد
    • ■ درباره توليد محتوا : وبلاگستان فارسي
    • ■ مسئول تولید محتوا کیست؟
    • ■ نقد و بررسي كتاب « نظريه‌هاي جامعه اطلاعات»
    • ■ فضاي سايبر و شبکه‌ هاي اجتماعي: مفهوم و کارکردها
    • ■ تأثير سازوکارهاي ارتباطي اينترنت، بر الگوهاي تعامل کنشگران فضاي سايبر ايران
    • ■ مهارتهاي مورد نياز براي نشر الكترونيكي
    • ■ سخنراني علمي: اعتماد در فضاي سايبر
    • ■ کمپین ها؛ نقاط ثقل جامعه اطلاعاتی
    • ■ اهميت داده‌ هاي شبكه‌ هاي اجتماعي
    • ■ قدرت پنهان شبکه‌هاي اجتماعي
    • ■ دگرگونی‌ های اینترنت: برگشت پذیری رسانه قدیمی در انقلاب رسانه نوین
    • ■ آسيب‌ شناسي پذيرش مسئوليت علمي
    • ■ فضای سايبر و كنشهای ارتباط‍ی
    • ■ رسانه نوين
    • ■ درباره نقد کتاب يادگيري الکترونيکي
    • ■ برای پاسخ به دو نیاز در نشر الکترونیکی
    • ■ درباره فوكسونومي: رده بندي مردمي
    • ■ رسانه اجتماعي
    • ■ فضاي سايبر ايران و الگوهاي گفتماني آن
    • ■ کتاب « یادگیری الکترونیکی »
    • ■ درباره کتاب «نشر الکترونیکی»
    • ■ انتشار كتاب « يادگيري الكترونيكي »
    • ■ فضای سایبر و رفتار سیاسی: انتخابات و اینترنت
    • ■ یادگیری الکترونیکی در سازمان
    • ■ درباره کتاب نیازسنجی اطلاعات
    • ■ شانزدهمين جلسه نقد كتاب نيازسنجي اطلاعات
    • ■ دسته بندی جامع نظریه‌های ارتباطات
    • ■ مهارتهای نشر الکترونیکی
    • ■ سوء تفاهم علمی!
    • ■ فضاي سايبر و الگوهاي گفتماني: نقش سازوکارهاي اينترنت در شكل‌گيري الگوهاي تعامل گفتماني فضاي سايبر ايران
    • حفاظت شده: ■ تکالیف و پروژه‌های دانشجویان دوره دکتری
    • رزومه محمود بابايي
    • @صفحه ویژه دانشجویان
    • ■ اعتماد در فضاي سايبر (متن کامل)
    • ■ ساماندهي نشر الكترونيكي

    کتاب‌ها

    اطلاعات بيشتر

    اطلاعات بيشتر

    اطلاعات بيشتر

    کانال تلگرامی

    ▌ ایجاد تنوع در دسترسی به محتوا، کاری نکوهیده است. اگر چه برای هر محتوایی باید رسانه ویژه و مناسب آن محتوا را یافت و استفاده کرد. به نظرم رسید که برخی از مطالب این سایت این قابلیت را دارد که از راه کانال رسانه‌ اجتماعی «تلگرام» به مخاطبان عرضه بشود. عضویت در کانال اهمیت ندار؛ مهم، ایجاد راههای گوناگون دسترسی است.

    https://t.me/mahmoud_babaie

    © حقوق نشر

     استفاده از مطالب سايت، با ذكر كامل «عنوان»، «نويسنده» و «درج پيوند» آزاد است.
     نقل كامل مطالب يا چاپ آنها منوط به كسب اجازه از نويسنده است.

    ■ رمزینه پاسخ پرشتاب / QR Code


نوشته‌های تازه

  • ■ توهّم همه‌چیزدانی و کفایت اطلاعات
    06 - 02 - 2025
  • ■رسانه‌های اجتماعی و «نوشتن»
    22 - 01 - 2025
  • ■ نوستالژی: بازاریابی، تبلیغات و نوستالژی (3)
    24 - 10 - 2024

دیدگاه‌های تازه

اطلاعات

  • ورود
  • پیگیری نوشته ها با RSS
  • پیگیری پاسخ ها با RSS

Translate >>